Saturday, January 8, 2011

آستامال

روز پنجشنبه 16 دي ماه 1389 وارد شهر اهر شده و در اولين پنجشنبه مرحوم مميان پدر يكي از دوستان فاتحه خوانده و از طريق شهر ورزقان به قشلاق آقاي ميرزا قربان بيگلري حركت و حوالي ساعت پنج و نيم عصر به مقصد رسيديم آقاي بيگلري از مشاهده ما ذوق زده شده و ما را به منزلشان تعارف كردند بعد از كلي خوش و بش از او خواهش كرديم كه براي شام فقط از لبنيات محل كه كاملا" طبيعي مي باشد استفاده كنيم و ايشان با كمال ميل اين درخواست را پذيرفته و مشغول بررسي روزهاي گذشته از خاطراتمان شديم
او از گذشته هاي بسيار دور حكايتها كرد و ما از عدم مشاهده آن همه ايام خوب گذشته شكايتها نموديم بعد از صرف شام و ساير مسائل واجب تا پاسي از شب گفتگو ادامه يافت و شب را در همان منزل مشغول استراحت شده و براي فردا جهت گردش برنامه ريزي كرديم
صبح بعد از صرف صبحانه راهي گردش شديم و تا روستاي خورآشا اين گردش ادامه يافت در مسيرمان آقاي غضنفر را كه از روستاي دورافتاده شاهسون آمده و در آنجا اطراق كرده است ملاقات و ايشان را هم با خودمان همراه نموديم در مسير از اوضاع و احوال كشور از ايشان سئوال كرديم بنده خدا گوئي از كشور بي خبر است نه تلويزيون داشت و نه راديو او مي گفت گه گاهي كه از شوراي آستامال براي آزار وي به محل كسي مي آيد از او در رابطه با دهات و شهرها اطلاع حاصل مي كند
او با خانم و بچه هايش در آنجا زندگي مي كنند درست است كه بدون امكانات اوليه درماني و امنيتي است ولي در دل طبيعت زيستن خود از الزامات زندگي است او در هدفمندي يارانه ها ثبت نام كرده و هنوز راهش به شهر نيفتاده تا از حسابش برداشت كند موقع برگشت در منزلشان جهت صرف چائي دعوت شده وسپس از او خداحافظي كرده و براي صرف ناهار به قشلاق آقاي بيگلري برگشتيم و بعد از صرف ناهار از ايشان هم خداحافظي و به تبريز مراجعت نموديم اين مسافرت برايمان خوش گذشت در منزل آقاي بيگلري به تاريخ محل هم پرداخته و از گذشته هاي دور بحث كرديم در محل مردم اعتقاد دارند كه كوروش در كناره هاي رودخانه آستامال به دست خانمي به قتل رسيده و لشكريانش شكست خورده اند آنان نام خانم مذكور را طومروس مي پندارند

No comments: