امروز سایت تابناک را میدیدم که وبنوشت دوم ابطحی نظرم را جلب کرد او که سعی دارد به نوعی اعترافات خود در دادگاه را ماست مالی کرده و چنان وانمود کند که همه گفته هایش از روی آزادی و به اختیار خودش بوده هی از گذشته ها داونلود می کند تا شاید بخشی از اظهاراتش را با واقعیات و حقایق هماهنگ سازد گاه از سختی زندان گلایه می کند و گاه چنان حرف می زند که گویی در بهشت آرمیده است بگذریم
راستی اگر این همه محیط زندان برای بازپروری منحرفین مساعد است آدم چرا باید نگران انحرافات جامعه باشد برای اینکه به راحتی میتوان دگراندیشان را به مسیر اصلاح واقعی برگردانده و از گرفتار شدن آنها در دوزخ ممانعت کرد انشاله که همه منحرفین قبل از عزیمت به آنجاها خود اصلاح شوند
Thursday, August 27, 2009
Wednesday, August 19, 2009
چرچیلی کندی
دیروز یکی از دوستان مرا به روستایشان دعوت کرده بود با هم از تبریز حرکت و بعد از طی مسیرهای شهر اهر،روستاهای ورگهان- ویجنی- مشیران به روستای مذکور رسیدیم تا روستای ویجنی راه آسفالت شده و تقریبا" مناسب است و از مشیران تا سه راهی کمچوبه هم آسفالت مناسبی مورد استفاده است ولی از سه راهی مذکور تا روستای چرچیلی که فعلا" حدود بیست و پنج خانوارند 10 کیلومتر خاکی و نامناسب است
مسیر از دره ای به نام سیدی دره سی عبور کرده و از روبروی مکان خرابه ای به نام پییان شهر عبور کرده و وارد منطقه روستای مذکور میشود این کوره راه از کناره های رودخانه تاریخی قره سو امتداد یافته و وارد روستای چرچیلی میشود
روستای چرچیلی که تابع شهرستان مشکین شهر است از مسیر ورگهان تا شهر اهر حدود 85 کیلو متر می باشد ولی بادو ساعت رانندگی میتوان به اهر رسید این روستا از 25 خانوار تشکیل یافته و دارای تلفن،برق بوده ولی از نعمت آب شرب سالم و حتی ناسالم هم بی بهره است اهالی از چاهک و آب چشمه مانندی استفاده می کنند که کاملا" غیر بهداشتی است ما سفارشاتی مبنی بر رعایت مواردی در جهت بهداشت اهالی کردیم ولی اهالی امکان بهتر از آن را نداشته و از قبول انجام سفارشات، ناامید به نظر می رسیدند
بچه های معصوم ده که نگاهشان مملو از عاطفه بود در کنارمان نشسته و با ما مشغول تماشای سریال معروف جومونگ بودند همان لحظه که جومونگ علی رغم مخالفت سردمدارانش تصمیم شجاعانه گرفت تا در مراسم جشن امپراتوری تسو شرکت کند و وقتی این صحنه ها نشان داده شد دهاتی ها بی اختیار و بدون هیچ دغدغه و پیله و غیره از جمع سئوال کردند که چرا ما مثل جومونگ عمل نمی کنیم و چرا با مخالفین خودمان روابط ایجاد نمی نماییم که جالب این بود که یکی از حضار جواب داد بابا این فیلم است و الا امکان ندارد که شاهی خودش را کوچک کرده و به دیدار رقیبش بشتابد و از آن هم جالبتر اینکه یکی دیگر گفت برای رفاه و امنیت مردم شاه باید با رعایت جوانب امور هرکاری از دستش بیاید انجام دهد که وارد بحث شده و دوستان را به ادامه تماشای سریال دعوت کردیم
اهالی فکر می کردند که ما کاره ای هستیم و آنها بدون توجه به توضیحات ما ،از مشکلاتشان می گفتند: راهنمایی نداریم راهمان خراب است آبمان آلوده می باشد و .. و ما هم دوستان روستایی را به صبر و شکیبایی دعوت کرده و شام را صرف و شب راهی تبریز شدیم
خاطره خوبی شد مدتی بود که با دهاتیان دیدار نداشتیم و از صداقت گفتارشان بی بهره بودیم و این سفر ما را با واقعییات دیگری هم آشنا کرد و آن اینکه اگرچه در ده بودند و دهاتی محسوب می شوند ولی از اکثر مسایل کشوری هم باخبر بودند حتی انتخابات و مسایل مربوطه اش - 28 -5-88
مسیر از دره ای به نام سیدی دره سی عبور کرده و از روبروی مکان خرابه ای به نام پییان شهر عبور کرده و وارد منطقه روستای مذکور میشود این کوره راه از کناره های رودخانه تاریخی قره سو امتداد یافته و وارد روستای چرچیلی میشود
روستای چرچیلی که تابع شهرستان مشکین شهر است از مسیر ورگهان تا شهر اهر حدود 85 کیلو متر می باشد ولی بادو ساعت رانندگی میتوان به اهر رسید این روستا از 25 خانوار تشکیل یافته و دارای تلفن،برق بوده ولی از نعمت آب شرب سالم و حتی ناسالم هم بی بهره است اهالی از چاهک و آب چشمه مانندی استفاده می کنند که کاملا" غیر بهداشتی است ما سفارشاتی مبنی بر رعایت مواردی در جهت بهداشت اهالی کردیم ولی اهالی امکان بهتر از آن را نداشته و از قبول انجام سفارشات، ناامید به نظر می رسیدند
بچه های معصوم ده که نگاهشان مملو از عاطفه بود در کنارمان نشسته و با ما مشغول تماشای سریال معروف جومونگ بودند همان لحظه که جومونگ علی رغم مخالفت سردمدارانش تصمیم شجاعانه گرفت تا در مراسم جشن امپراتوری تسو شرکت کند و وقتی این صحنه ها نشان داده شد دهاتی ها بی اختیار و بدون هیچ دغدغه و پیله و غیره از جمع سئوال کردند که چرا ما مثل جومونگ عمل نمی کنیم و چرا با مخالفین خودمان روابط ایجاد نمی نماییم که جالب این بود که یکی از حضار جواب داد بابا این فیلم است و الا امکان ندارد که شاهی خودش را کوچک کرده و به دیدار رقیبش بشتابد و از آن هم جالبتر اینکه یکی دیگر گفت برای رفاه و امنیت مردم شاه باید با رعایت جوانب امور هرکاری از دستش بیاید انجام دهد که وارد بحث شده و دوستان را به ادامه تماشای سریال دعوت کردیم
اهالی فکر می کردند که ما کاره ای هستیم و آنها بدون توجه به توضیحات ما ،از مشکلاتشان می گفتند: راهنمایی نداریم راهمان خراب است آبمان آلوده می باشد و .. و ما هم دوستان روستایی را به صبر و شکیبایی دعوت کرده و شام را صرف و شب راهی تبریز شدیم
خاطره خوبی شد مدتی بود که با دهاتیان دیدار نداشتیم و از صداقت گفتارشان بی بهره بودیم و این سفر ما را با واقعییات دیگری هم آشنا کرد و آن اینکه اگرچه در ده بودند و دهاتی محسوب می شوند ولی از اکثر مسایل کشوری هم باخبر بودند حتی انتخابات و مسایل مربوطه اش - 28 -5-88
Friday, August 7, 2009
شانزده مرداد 88
جمعه 16 مرداد ماه 88
صبح اول وقت از تبريز با خودرو مستعمل خود راهي اهر شده و با يكي از دوستان به سوي كليبر حركت و بعد از خريد كمي ميوه به طرف آينه لو به راه افتاديم ساعتي بعد به محل رسيده و در زنبورستان يكي از آشنايان لحظاتي نشسته و بعد از استراحت جزئي به سوي كليبر بازگشتيم
افسوس كه كوهستان سرسبزي خود را از دست داده و بهار كاملا" با گردشگران خداحافظي نموده بود و اين هم جدايي ديگر سبزينگي ها از سبزانديشان طبيعت كه هم ملال آور بود وهم درس آموز
در مسير بوسيله تلفن احوال يكي از دوستان قديمي را كه زماني هم نماينده مردم منطقه بودند جويا شديم او با تاكيد فراوان خواهان تجديد ديدارمان شد
در روبروي روستاي شجاع آباد در محلي به نام گول باشي نشيمن كرده بودند ما هم به جمع آنها پيوسته و مشغول خوش و بش و خوردن چايي شده و در رابطه با مسايل كلي با هم صحبت كرديم
از همه مهمتر وضعيت خود ايشان بود كه تكرارش برايم ناراحت كننده است
او و امثالش سالها در پستهاي مختلف مديريتي كشور انجام وظيفه كرده و بعدا" به علت عدم هماهنگي مديران مافوق در چنگال موانع زندگي گرفتار آمده و نمي توانند مشكلات ابتدايي زندگيشان را حل نمايند
ايشان ظاهرا" مشكل اداري داشت ولي به علت عدم توانايي مالي قادر به پيگيريش نشده و دور از دوستان و خانواده زندگي ميكند
او ميگفت حدود هفت ماه است كه ريالي درآمد نداشته و در شرمندگي به سر برده است و از اين موارد زياد داشت
موقع خداحافظي دامادشان مجددا" از وضعيت وخيم ايشان يادآوري كرده و تذكر دادند كه بنوعي در حق او مساعدتي از مسئولان در خواست گردد
راستي چه بايد كرد؟ چرا بايد زحمت كشيدگان كشور اينگونه در تامين ملزومات زندگي خود دچار مشكلات و در نتيجه گرفتار شوند
برخوردهاي اينچنيني انگيزه اي براي سايرين ايجاد خواهد كرد؟
صبح اول وقت از تبريز با خودرو مستعمل خود راهي اهر شده و با يكي از دوستان به سوي كليبر حركت و بعد از خريد كمي ميوه به طرف آينه لو به راه افتاديم ساعتي بعد به محل رسيده و در زنبورستان يكي از آشنايان لحظاتي نشسته و بعد از استراحت جزئي به سوي كليبر بازگشتيم
افسوس كه كوهستان سرسبزي خود را از دست داده و بهار كاملا" با گردشگران خداحافظي نموده بود و اين هم جدايي ديگر سبزينگي ها از سبزانديشان طبيعت كه هم ملال آور بود وهم درس آموز
در مسير بوسيله تلفن احوال يكي از دوستان قديمي را كه زماني هم نماينده مردم منطقه بودند جويا شديم او با تاكيد فراوان خواهان تجديد ديدارمان شد
در روبروي روستاي شجاع آباد در محلي به نام گول باشي نشيمن كرده بودند ما هم به جمع آنها پيوسته و مشغول خوش و بش و خوردن چايي شده و در رابطه با مسايل كلي با هم صحبت كرديم
از همه مهمتر وضعيت خود ايشان بود كه تكرارش برايم ناراحت كننده است
او و امثالش سالها در پستهاي مختلف مديريتي كشور انجام وظيفه كرده و بعدا" به علت عدم هماهنگي مديران مافوق در چنگال موانع زندگي گرفتار آمده و نمي توانند مشكلات ابتدايي زندگيشان را حل نمايند
ايشان ظاهرا" مشكل اداري داشت ولي به علت عدم توانايي مالي قادر به پيگيريش نشده و دور از دوستان و خانواده زندگي ميكند
او ميگفت حدود هفت ماه است كه ريالي درآمد نداشته و در شرمندگي به سر برده است و از اين موارد زياد داشت
موقع خداحافظي دامادشان مجددا" از وضعيت وخيم ايشان يادآوري كرده و تذكر دادند كه بنوعي در حق او مساعدتي از مسئولان در خواست گردد
راستي چه بايد كرد؟ چرا بايد زحمت كشيدگان كشور اينگونه در تامين ملزومات زندگي خود دچار مشكلات و در نتيجه گرفتار شوند
برخوردهاي اينچنيني انگيزه اي براي سايرين ايجاد خواهد كرد؟
Wednesday, August 5, 2009
محقق داماد
نامه سرگشاده آیتالله محقق داماد به آیتالله شاهرودی
نواندیش: استاد برجسته كرسی فقه و حقوق و فلسفه در نامهای کم سابقه خطاب به رئیس قوه قضائیه با ابراز تاسف از برخوردهای صورت گرفته بعد از انتخابات ریاستجمهوری گفت:«ایکاش در حوزه علمیه به کار تدریس و پژوهش ادامه داده بودید و هرگز به این ورطه خطیر پای نمینهادید
متن کامل این نامه به همراه مقدمهای که روزنامه اطلاعات در صدر این نامه نوشته، بدین شرح است
نامهای كه ملاحظه میشود، نوشته استاد كرسی فقه و حقوق و فلسفه، دكتر مصطفی محقّق داماد است. هرچند ممكن است برخی از كلمات آن به ذائقه برخی از خوانندگان ناگوار آید، امّا هنگام مطالعه كلمه كلمه نامه نباید این احساس و این امتیاز را از یاد برد كه نویسنده منتقد در جایگاه دلسوزترین و آگاهترین شخصیتهای برجسته حوزه و دانشگاه است. صاحب چنین قلمی جز خیرخواهی برای اسلام و انقلاب و ملّت و نظام ناشی از آنچه انگیزهای میتواند داشته باشد؟ آمیزهای از درد و درك، پشتوانه این نامه است. بنابراین آنان كه به برخورداری از نعمت شرح صدر مفتخرند نه تنها لحن و لسان گاه تند و تیز این نوشته و هر نوشته دلسوزانه و خیرخواهانهی مشابه را تاب میآورند، بلكه خود را به پیگیری و پذیرش نكتههای ظریف مندرج در متن آن موظّف خواهند دانست. «لا یحبّالله الجهر بالسوء منالقول الاّ من ظلم». وقتی خداوند دوست دارد صدای رسای دادخواهان را هرچند جهر به سوء باشد، به طریق اولی دوست خواهد داشت زبان و قلم عالمان عدالتجویی را كه صدایشان نه «جهر به سوء» بلكه جهر به حسن است. آیتالله مصطفی محقق داماد چنانكه بسیاری از خوانندگان وقوف دارند، از اهل بیت علم و دین است و همانند سایر اعضای این خانواده بزرگ، «ادری بما فیالبیت» است. خوشبختانه رئیس قوه قضائیه، حضرت آیتالله هاشمی شاهرودی، خود نیز همین خاستگاه و همین جایگاه والا را داراست. بنابراین، اگر نویسنده نامه در مقام آمر به معروف و ناهی از منكر، داعیهای جز یادآوری عدالت قضایی و جزایی ندارد، هیچ خواننده و شنوندهای نمیتواند از كلام و پیامی كه به دادگستری و عدلپروری دعوت میكند استقبال نكند. در غیر این صورت به قول قویم امیرالمؤمنین(ع): «من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق». متن نامه را با هم میخوانیم
حضرت آیت الله جناب آقایهاشمی شاهرودی
ریاست محترم قوه قضائیه
با سلام وتحیات
به خاطر دارم نیمه اردیبهشت 1358 برای زیارت عتبات عالیات به نجف اشرف مشرف شدم. در بدو ورود مرحوم شهید آیت الله سید محمد باقرصدر طاب ثراه نگارنده را سرافراز فرمودند و به همراه یکی از دوستان مشترکمان به محل اقامت اینجانب تشریف فرما شدند و زیارت ایشان نصیبم شد. چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی که هرگز از خاطرم نمیرود. ایشان از مباحثات با ابن عمّشان امام موسی صدر، و یادداشتهای درس مرحوم والدما، آموزگار جاودان فقاهت مکتب قم «آیت الله سید محمد محقق داماد» و نظریات جدید مطروحه در این مکتب سخن گفتند. از استاد مرتضی مطهری که شهادتشان تازه رخداده بود و نظراتشان گفتگو به میان آمد. آنگاه ایشان خطاب به اینجانب فرمودند «این روزها آقای سید محمودهاشمی که گویی فرزند من است برای حفظ جانش عراق را به قصد قم ترک کرده است و نوید دادند که ایشان میتواند صدیق همفکرگرانبهایی برای شما باشند». من که نادیده خریدار شده بودم نخستین بارکه جنابعالی را در قم زیارت کردم، درست همان یافتم که فرموده بودند. اینک به حکم ولایت دوستی، و با استفاده از حقوق شهروندی، مایلم که بی پرده سطور زیر را به عرض برسانم:
حضرت آیت الله
به عقیده اینجانب بالاترین و بزرگترین ره آورد تحولات قرن حاضر برای بشریت معاصر قواعد جزای عمومی و آئین دادرسی کیفری است. این گفته حقوقدانان جهانی به هیچوجه گزاف نیست که ارزیابی نظام قضایی و حقوقی یک جامعه بر محور قواعد جزای عمومی و آئین دادرسی کیفری و اجرای آن در جامعه دور میزند و برهمین محور باید سنجیده شود.
به موجب این گونه اصول قانونی است که اشخاص میدانند چه عملی جرم است تا اگر مرتکب شوند مجازات میشوند و اگر اجتناب کنند با خیال راحت میتوانند در کنار خانواده با آرامش به زندگی ادامه دهند و کسی به آنان کاری ندارد؟ و در فرض ارتکاب به چه مجازاتی مجازات میشوند و چگونه و با چه آداب و موازینی مجازات بر آنها اجرا میگردد؟ و اگر متهم شدند از چه حقوقی برخوردارند و چگونه دردوران اتهام با آنان برخورد میشود و چگونه آنان میتوانند دفاع کنند؟
معتقدم این نظام نامهها هرچند نگارش و تنظیم آن در قرن حاضر انجام گرفته، ولی مبانی و اصول آن چنان عقلانی است که نمیتواند با تعلیمات راقیه اسلام متکی بر اجتهاد مفتوح شیعی منطبق نباشد. و لذا در دوران سابق مورد تایید فقیهان بزرگ زمان خویش نظیرآیت الله نائینی و آیت الله مدرس اعلیالله مقامهم و خوشبختانه پس از انقلاب اسلامی مورد تایید مراجع رسمی قرار گرفته است
معتقدم که محور اصلی خواسته ملت ایران در انقلاب مشروطیت تحت عنوان تشکیل عدالت خانه در واقع تقنین همین اصول و موازین بوده و در انقلاب اسلامی هم، ما شاهد بودیم که یکی از انگیزههای خیزش مردمی نقض همین اصول در بیدادگاههای اختصاصی بود
جناب آقایهاشمی شاهرودی
تحمل بفرمائید که به صراحت به حضورتان عرض کنم که درزمان شما، نه نظرا بلکه عملاً، این رکن اساسی امنیت اجتماعی نه تنها متزلزل بلکه در ملاءعام ویران شد، و این بهای کمی نبود که ملت ایران پرداخت کرد.
توجیه شرعی نقض قواعد عمومی جزا و اصول محاکمات توسط برخی از دوستان، که فقاهت آنان را اگر بپذیرم درایت و آگاهی آنان را هرگز نخواهم پذیرفت، هرچند ممکن است ارائه و برآن اصرار شود. ولی شما مرا میشناسید که فرزند فقاهتم، و دیرینه این درگاهم، فقیهان واقعی را از فقهیان رسانهای بخوبی تشخیص میدهم. با شناختی که اینجانب از جنابعالی دارم، شما از آن دسته فقیهان نیستید، و امکان ندارد که از نظر فکری بتوانید با آنانی همراه شویدکه توجیه گر شرعی اینگونه نقض قوانینند
سخنرانی شما در سال 1373 در محل کار اینجانب فرهنگستان علوم پیرامون محدوده تمسک به مصلحت ثبت و ضبط است و بعید میدانم که در تقلب احوال تغییر نظری برایتان حاصل شده باشد
چند روز پیش در جلسهای با حضور چند تن از مسئولان نسبتاً بالای نظام سخن از اخبار وقایع اسفبارِ روز و ستمی که بر مردم رفته است، در میان بود. اخباری که بهطور مستفیض و بلکه متواتراجمالی ثبوت آن مسلم و انکار آن غیر ممکن بود،(باز هم خدا کند دروغ باشد). ناگهان یکی از ذوات محترم سکوت را شکست و با نگاهی عاقل اندر سفیه رو بمن کرد و با پوزخندی معنیدار گفت این اعمال که توجیه شرعی دارد!!! خدا میداند چنان مغز استخوانم را سوزاند که هنوز بیقرار و ناآرامم. یاد جمله حضرت مولا(ع) افتادم که فرموده است
ولوکان امرءا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان عندی ملوما بل کان عندی جدیرا.(نهج البلاغه)
مورخین آوردهاند که وقتی حجاج بن یوسف ثقفی بدستور عبدالملک مروان خلیفه اموی، برای ایجاد خفقان و اسکات معترضین، همراه چند جلاد وارد کوفه شد مستقیما به مسجد آمد و مردم را فراخواند سپس بالای منبر رفت و اعلام داشت «هانای مردم! نه به کودکانتان رحم میكنم ونه به پیرانتان!. بیگناهتان را به جای گناهکار مواخذه خواهم کرد و به صرف گمان تحویل جلادان خواهم داد(آخذ بالتهمة واقتل بالظنه)، همه اینهااز اختیارات من است و هرچه من مصلحت بدانم عین شرع است!!!
تفکر فوق دقیقا همان بافته و تافته تفقه مبتنی بر کلام اشعری است که نتیجهاش در کتاب المستظهری غزالی به خوبی مشهود میگردد
اگر خدای ناکرده قواعد عمومی جزا و اصول محاکمات رعایت نشود و یا نقض قوانین با توجیهات ضداخلاق انسانی موجه گردد، زندگی به همین شرایط تلخ (العیاذ بالله) باز میگرددکه مرگ بهتر ازآن زندگی است
ما که به پیروی از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و اجتهاد مفتوح مبتنی برکلام عدلیه مبتهج و بر آن مفتخر و شاکر این نعمت بزرگ هستیم، هرگز مجاز نیستیم که در تشخیص حسن عدالت و قبح ستمگری که مردم خردمند ملتمان خودشان به بداهت درک میكنند قیمومت شرعی نمائیم و تفکر آنان را تعطیل کنیم
حضرت آیت الله
حضرتعالی خدمات شگرفی در دستگاه قضایی البته که انجام دادهایدکه انکار آن ناسپاسی است، ولی با کمال تأسف وقایعی در دوران ریاستتان به خصوص در روزهای اخیر رخداد که ملت ایران طعم تلخش را هیچگاه از یاد نخواهد برد. وقایعی که چه به دست کارگزاران قوه مجریه انجام یافته باشد و چه بدست ظابطین قضایی و چه بدست دارندگان پایه قضایی همه و همه مسئولش قوه قضائیهای است که شما مسئولیتش را به عهده داشتید
حضرت آیت الله
مطمئن باشید شما در راس قوهای قرار داشتید که علیرغم همه ویرانیها و خرابیها به دلیل طبع کار و ساختار باقیمانده از پیش هنوز هم قضات شجاع، متشخص، پاکدامن و دارای و ثاقت قضایی وجوددارند
شما میتوانستید با حمایت از استقلال قضایی بسیاری از مشکلاتی که ساعتها وقت قوه مقننه را میگرفت و از کارهای مهمتر باز میداشت به آسانی حل کنید، که نکردید
شما در حوادث اخیر میتوانستید آمرین قانونی در هر پست و مقامی که هستند و مامورین متخلف از موازین اخلاقی را به دست قضات شریف آگاه به قوانین محاکمه کنید که لااقل تا امروز که واپسین روزهای ریاستتان است، نکردهاید
شگفتا! کار قوه قضائیه به جایی رسیده که از یکسو توسط ائمه جمعه موقّته توصیه به بیرحمی شوند و حدیث شریف لا دین لمن لا رحم له را فراموش کنند و یا به «گرفتن اعتراف!!» مفتخر گردند و از سوی دیگر توسط ریاست قوه مجریه به رعایت رافت اسلامی و کرامت انسانی مورد خطاب قرار گیرند. البته بسیار خوب سفارشی بود که ایشان فرمودند-شکرالله سعیهم- ولی آیا بهتر نبود که رئیسجمهور دولت نهم به جای چنین خطاب بشر دوستانه به جنابعالی یا لا اقل در جنب آن، عتاب قانونی به وزیر کشورشان میكردند و وی را تحویل دستگاه عدالت میدادند؟ وزیری که تحت مسئولیت وی چنین وقایع شرمآوری اتفاق افتاده است مگر میتواند مسئول نباشد؟ آیا این نتیجه تاخیر حضرتعالی در اقدام قضایی نیست؟
به موجب قوانین مدون مملکتی کلیه زندانهای کشور زیر نظر قوه قضائیه اداره میشود، و مسئولیتش با این قوه میباشد. آیا بهتر نبودکه قبل از صدور فرمان مقام معظم رهبری مبنی بر تعطیل «زندان کهریزک»، شما خودتان دستور بازرسی صادر میفرمودید و چنانچه آنرا فاقد معیارهای لازم میدیدید مبادرت به تعطیل آن میكردید؟ شما آنقدر تاخیر فرمودید تا این مدخل در دائرة المعارفهای جهانی بنام حکومت دینی ایران در کنار مدخلهای زندانهای گوانتانامو و ابوغریب در زمان معاصر با کمال تأسف وارد شد
از منبع موثقی شنیدم که یکی از مراجع تقلید معاصر که از راه دور محاکمهای که از سیمای ایران پخش میشد پیگیری میكردند، به همان منبع فرموده بودند که بهتراست لااقل این محاکمات را که ننگی است برای قضای اسلامی!! از تلویزیون پخش نشود
عزیزانی که با زندگی صاحب این قلم آشنایند میدانند که صراحت وی تازگی ندارد و سوابق اوراقی که تحت عنوان گزارش خطاب به شورای عالی قضایی وقت و یا صاحبان مناصب اجرایی نگاشته شده و در بایگانی سازمان بازرسی کل کشور علی القاعده موجود است، گواه و اثبات کننده این مدعاست. صاحبان مناصب اجرایی آنزمان که در عمل به گزارشات این ناصح مشفق و درخواست خالصانه وی مبنی بر اجرای صحیح قوانین را اهتمام نکردند و آنروز او را در پافشاری بر نهادینه کردن زندگی مدنی و تحت لوای قانون را یاری ننمودند، امروز گرفتار کمند نقض قوانین شدهاند. و باز هم معتقدم نقض قانون به نفع هیچکس نخواهد بود هرچه در آن تاخیر شود ظلم و ستم به همه میباشد
از اینکه سخن به درازا کشید عذر میخواهم. آنچه عرض شد دراین روزهای آخرین مسئولیت حضرتعالی هر چند نوشداروی پس از مرگ سهراب است. ولی به هرحال این سطور شاید برای آیندگان مفید و برای شما نقطه افسوسی باشد که ایکاش در حوزه علمیه به کار تدریس و پژوهش ادامه داده بودید و هرگز به این ورطه خطیر پای نمینهادید و به همان نقطه امید استاد شهید بزرگوارتان واصل میشدید
عریضه را با بیتی از غزل خواجه شیراز به آخر میبرم
به قد و چهره هرآنکوکه ماه مجلس شد
جهـان بگیـرد اگر دادگستـری دانـد
سید مصطفی محقق داماد-11مرداد88
نواندیش: استاد برجسته كرسی فقه و حقوق و فلسفه در نامهای کم سابقه خطاب به رئیس قوه قضائیه با ابراز تاسف از برخوردهای صورت گرفته بعد از انتخابات ریاستجمهوری گفت:«ایکاش در حوزه علمیه به کار تدریس و پژوهش ادامه داده بودید و هرگز به این ورطه خطیر پای نمینهادید
متن کامل این نامه به همراه مقدمهای که روزنامه اطلاعات در صدر این نامه نوشته، بدین شرح است
نامهای كه ملاحظه میشود، نوشته استاد كرسی فقه و حقوق و فلسفه، دكتر مصطفی محقّق داماد است. هرچند ممكن است برخی از كلمات آن به ذائقه برخی از خوانندگان ناگوار آید، امّا هنگام مطالعه كلمه كلمه نامه نباید این احساس و این امتیاز را از یاد برد كه نویسنده منتقد در جایگاه دلسوزترین و آگاهترین شخصیتهای برجسته حوزه و دانشگاه است. صاحب چنین قلمی جز خیرخواهی برای اسلام و انقلاب و ملّت و نظام ناشی از آنچه انگیزهای میتواند داشته باشد؟ آمیزهای از درد و درك، پشتوانه این نامه است. بنابراین آنان كه به برخورداری از نعمت شرح صدر مفتخرند نه تنها لحن و لسان گاه تند و تیز این نوشته و هر نوشته دلسوزانه و خیرخواهانهی مشابه را تاب میآورند، بلكه خود را به پیگیری و پذیرش نكتههای ظریف مندرج در متن آن موظّف خواهند دانست. «لا یحبّالله الجهر بالسوء منالقول الاّ من ظلم». وقتی خداوند دوست دارد صدای رسای دادخواهان را هرچند جهر به سوء باشد، به طریق اولی دوست خواهد داشت زبان و قلم عالمان عدالتجویی را كه صدایشان نه «جهر به سوء» بلكه جهر به حسن است. آیتالله مصطفی محقق داماد چنانكه بسیاری از خوانندگان وقوف دارند، از اهل بیت علم و دین است و همانند سایر اعضای این خانواده بزرگ، «ادری بما فیالبیت» است. خوشبختانه رئیس قوه قضائیه، حضرت آیتالله هاشمی شاهرودی، خود نیز همین خاستگاه و همین جایگاه والا را داراست. بنابراین، اگر نویسنده نامه در مقام آمر به معروف و ناهی از منكر، داعیهای جز یادآوری عدالت قضایی و جزایی ندارد، هیچ خواننده و شنوندهای نمیتواند از كلام و پیامی كه به دادگستری و عدلپروری دعوت میكند استقبال نكند. در غیر این صورت به قول قویم امیرالمؤمنین(ع): «من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق». متن نامه را با هم میخوانیم
حضرت آیت الله جناب آقایهاشمی شاهرودی
ریاست محترم قوه قضائیه
با سلام وتحیات
به خاطر دارم نیمه اردیبهشت 1358 برای زیارت عتبات عالیات به نجف اشرف مشرف شدم. در بدو ورود مرحوم شهید آیت الله سید محمد باقرصدر طاب ثراه نگارنده را سرافراز فرمودند و به همراه یکی از دوستان مشترکمان به محل اقامت اینجانب تشریف فرما شدند و زیارت ایشان نصیبم شد. چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی که هرگز از خاطرم نمیرود. ایشان از مباحثات با ابن عمّشان امام موسی صدر، و یادداشتهای درس مرحوم والدما، آموزگار جاودان فقاهت مکتب قم «آیت الله سید محمد محقق داماد» و نظریات جدید مطروحه در این مکتب سخن گفتند. از استاد مرتضی مطهری که شهادتشان تازه رخداده بود و نظراتشان گفتگو به میان آمد. آنگاه ایشان خطاب به اینجانب فرمودند «این روزها آقای سید محمودهاشمی که گویی فرزند من است برای حفظ جانش عراق را به قصد قم ترک کرده است و نوید دادند که ایشان میتواند صدیق همفکرگرانبهایی برای شما باشند». من که نادیده خریدار شده بودم نخستین بارکه جنابعالی را در قم زیارت کردم، درست همان یافتم که فرموده بودند. اینک به حکم ولایت دوستی، و با استفاده از حقوق شهروندی، مایلم که بی پرده سطور زیر را به عرض برسانم:
حضرت آیت الله
به عقیده اینجانب بالاترین و بزرگترین ره آورد تحولات قرن حاضر برای بشریت معاصر قواعد جزای عمومی و آئین دادرسی کیفری است. این گفته حقوقدانان جهانی به هیچوجه گزاف نیست که ارزیابی نظام قضایی و حقوقی یک جامعه بر محور قواعد جزای عمومی و آئین دادرسی کیفری و اجرای آن در جامعه دور میزند و برهمین محور باید سنجیده شود.
به موجب این گونه اصول قانونی است که اشخاص میدانند چه عملی جرم است تا اگر مرتکب شوند مجازات میشوند و اگر اجتناب کنند با خیال راحت میتوانند در کنار خانواده با آرامش به زندگی ادامه دهند و کسی به آنان کاری ندارد؟ و در فرض ارتکاب به چه مجازاتی مجازات میشوند و چگونه و با چه آداب و موازینی مجازات بر آنها اجرا میگردد؟ و اگر متهم شدند از چه حقوقی برخوردارند و چگونه دردوران اتهام با آنان برخورد میشود و چگونه آنان میتوانند دفاع کنند؟
معتقدم این نظام نامهها هرچند نگارش و تنظیم آن در قرن حاضر انجام گرفته، ولی مبانی و اصول آن چنان عقلانی است که نمیتواند با تعلیمات راقیه اسلام متکی بر اجتهاد مفتوح شیعی منطبق نباشد. و لذا در دوران سابق مورد تایید فقیهان بزرگ زمان خویش نظیرآیت الله نائینی و آیت الله مدرس اعلیالله مقامهم و خوشبختانه پس از انقلاب اسلامی مورد تایید مراجع رسمی قرار گرفته است
معتقدم که محور اصلی خواسته ملت ایران در انقلاب مشروطیت تحت عنوان تشکیل عدالت خانه در واقع تقنین همین اصول و موازین بوده و در انقلاب اسلامی هم، ما شاهد بودیم که یکی از انگیزههای خیزش مردمی نقض همین اصول در بیدادگاههای اختصاصی بود
جناب آقایهاشمی شاهرودی
تحمل بفرمائید که به صراحت به حضورتان عرض کنم که درزمان شما، نه نظرا بلکه عملاً، این رکن اساسی امنیت اجتماعی نه تنها متزلزل بلکه در ملاءعام ویران شد، و این بهای کمی نبود که ملت ایران پرداخت کرد.
توجیه شرعی نقض قواعد عمومی جزا و اصول محاکمات توسط برخی از دوستان، که فقاهت آنان را اگر بپذیرم درایت و آگاهی آنان را هرگز نخواهم پذیرفت، هرچند ممکن است ارائه و برآن اصرار شود. ولی شما مرا میشناسید که فرزند فقاهتم، و دیرینه این درگاهم، فقیهان واقعی را از فقهیان رسانهای بخوبی تشخیص میدهم. با شناختی که اینجانب از جنابعالی دارم، شما از آن دسته فقیهان نیستید، و امکان ندارد که از نظر فکری بتوانید با آنانی همراه شویدکه توجیه گر شرعی اینگونه نقض قوانینند
سخنرانی شما در سال 1373 در محل کار اینجانب فرهنگستان علوم پیرامون محدوده تمسک به مصلحت ثبت و ضبط است و بعید میدانم که در تقلب احوال تغییر نظری برایتان حاصل شده باشد
چند روز پیش در جلسهای با حضور چند تن از مسئولان نسبتاً بالای نظام سخن از اخبار وقایع اسفبارِ روز و ستمی که بر مردم رفته است، در میان بود. اخباری که بهطور مستفیض و بلکه متواتراجمالی ثبوت آن مسلم و انکار آن غیر ممکن بود،(باز هم خدا کند دروغ باشد). ناگهان یکی از ذوات محترم سکوت را شکست و با نگاهی عاقل اندر سفیه رو بمن کرد و با پوزخندی معنیدار گفت این اعمال که توجیه شرعی دارد!!! خدا میداند چنان مغز استخوانم را سوزاند که هنوز بیقرار و ناآرامم. یاد جمله حضرت مولا(ع) افتادم که فرموده است
ولوکان امرءا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان عندی ملوما بل کان عندی جدیرا.(نهج البلاغه)
مورخین آوردهاند که وقتی حجاج بن یوسف ثقفی بدستور عبدالملک مروان خلیفه اموی، برای ایجاد خفقان و اسکات معترضین، همراه چند جلاد وارد کوفه شد مستقیما به مسجد آمد و مردم را فراخواند سپس بالای منبر رفت و اعلام داشت «هانای مردم! نه به کودکانتان رحم میكنم ونه به پیرانتان!. بیگناهتان را به جای گناهکار مواخذه خواهم کرد و به صرف گمان تحویل جلادان خواهم داد(آخذ بالتهمة واقتل بالظنه)، همه اینهااز اختیارات من است و هرچه من مصلحت بدانم عین شرع است!!!
تفکر فوق دقیقا همان بافته و تافته تفقه مبتنی بر کلام اشعری است که نتیجهاش در کتاب المستظهری غزالی به خوبی مشهود میگردد
اگر خدای ناکرده قواعد عمومی جزا و اصول محاکمات رعایت نشود و یا نقض قوانین با توجیهات ضداخلاق انسانی موجه گردد، زندگی به همین شرایط تلخ (العیاذ بالله) باز میگرددکه مرگ بهتر ازآن زندگی است
ما که به پیروی از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و اجتهاد مفتوح مبتنی برکلام عدلیه مبتهج و بر آن مفتخر و شاکر این نعمت بزرگ هستیم، هرگز مجاز نیستیم که در تشخیص حسن عدالت و قبح ستمگری که مردم خردمند ملتمان خودشان به بداهت درک میكنند قیمومت شرعی نمائیم و تفکر آنان را تعطیل کنیم
حضرت آیت الله
حضرتعالی خدمات شگرفی در دستگاه قضایی البته که انجام دادهایدکه انکار آن ناسپاسی است، ولی با کمال تأسف وقایعی در دوران ریاستتان به خصوص در روزهای اخیر رخداد که ملت ایران طعم تلخش را هیچگاه از یاد نخواهد برد. وقایعی که چه به دست کارگزاران قوه مجریه انجام یافته باشد و چه بدست ظابطین قضایی و چه بدست دارندگان پایه قضایی همه و همه مسئولش قوه قضائیهای است که شما مسئولیتش را به عهده داشتید
حضرت آیت الله
مطمئن باشید شما در راس قوهای قرار داشتید که علیرغم همه ویرانیها و خرابیها به دلیل طبع کار و ساختار باقیمانده از پیش هنوز هم قضات شجاع، متشخص، پاکدامن و دارای و ثاقت قضایی وجوددارند
شما میتوانستید با حمایت از استقلال قضایی بسیاری از مشکلاتی که ساعتها وقت قوه مقننه را میگرفت و از کارهای مهمتر باز میداشت به آسانی حل کنید، که نکردید
شما در حوادث اخیر میتوانستید آمرین قانونی در هر پست و مقامی که هستند و مامورین متخلف از موازین اخلاقی را به دست قضات شریف آگاه به قوانین محاکمه کنید که لااقل تا امروز که واپسین روزهای ریاستتان است، نکردهاید
شگفتا! کار قوه قضائیه به جایی رسیده که از یکسو توسط ائمه جمعه موقّته توصیه به بیرحمی شوند و حدیث شریف لا دین لمن لا رحم له را فراموش کنند و یا به «گرفتن اعتراف!!» مفتخر گردند و از سوی دیگر توسط ریاست قوه مجریه به رعایت رافت اسلامی و کرامت انسانی مورد خطاب قرار گیرند. البته بسیار خوب سفارشی بود که ایشان فرمودند-شکرالله سعیهم- ولی آیا بهتر نبود که رئیسجمهور دولت نهم به جای چنین خطاب بشر دوستانه به جنابعالی یا لا اقل در جنب آن، عتاب قانونی به وزیر کشورشان میكردند و وی را تحویل دستگاه عدالت میدادند؟ وزیری که تحت مسئولیت وی چنین وقایع شرمآوری اتفاق افتاده است مگر میتواند مسئول نباشد؟ آیا این نتیجه تاخیر حضرتعالی در اقدام قضایی نیست؟
به موجب قوانین مدون مملکتی کلیه زندانهای کشور زیر نظر قوه قضائیه اداره میشود، و مسئولیتش با این قوه میباشد. آیا بهتر نبودکه قبل از صدور فرمان مقام معظم رهبری مبنی بر تعطیل «زندان کهریزک»، شما خودتان دستور بازرسی صادر میفرمودید و چنانچه آنرا فاقد معیارهای لازم میدیدید مبادرت به تعطیل آن میكردید؟ شما آنقدر تاخیر فرمودید تا این مدخل در دائرة المعارفهای جهانی بنام حکومت دینی ایران در کنار مدخلهای زندانهای گوانتانامو و ابوغریب در زمان معاصر با کمال تأسف وارد شد
از منبع موثقی شنیدم که یکی از مراجع تقلید معاصر که از راه دور محاکمهای که از سیمای ایران پخش میشد پیگیری میكردند، به همان منبع فرموده بودند که بهتراست لااقل این محاکمات را که ننگی است برای قضای اسلامی!! از تلویزیون پخش نشود
عزیزانی که با زندگی صاحب این قلم آشنایند میدانند که صراحت وی تازگی ندارد و سوابق اوراقی که تحت عنوان گزارش خطاب به شورای عالی قضایی وقت و یا صاحبان مناصب اجرایی نگاشته شده و در بایگانی سازمان بازرسی کل کشور علی القاعده موجود است، گواه و اثبات کننده این مدعاست. صاحبان مناصب اجرایی آنزمان که در عمل به گزارشات این ناصح مشفق و درخواست خالصانه وی مبنی بر اجرای صحیح قوانین را اهتمام نکردند و آنروز او را در پافشاری بر نهادینه کردن زندگی مدنی و تحت لوای قانون را یاری ننمودند، امروز گرفتار کمند نقض قوانین شدهاند. و باز هم معتقدم نقض قانون به نفع هیچکس نخواهد بود هرچه در آن تاخیر شود ظلم و ستم به همه میباشد
از اینکه سخن به درازا کشید عذر میخواهم. آنچه عرض شد دراین روزهای آخرین مسئولیت حضرتعالی هر چند نوشداروی پس از مرگ سهراب است. ولی به هرحال این سطور شاید برای آیندگان مفید و برای شما نقطه افسوسی باشد که ایکاش در حوزه علمیه به کار تدریس و پژوهش ادامه داده بودید و هرگز به این ورطه خطیر پای نمینهادید و به همان نقطه امید استاد شهید بزرگوارتان واصل میشدید
عریضه را با بیتی از غزل خواجه شیراز به آخر میبرم
به قد و چهره هرآنکوکه ماه مجلس شد
جهـان بگیـرد اگر دادگستـری دانـد
سید مصطفی محقق داماد-11مرداد88
Subscribe to:
Posts (Atom)