Saturday, June 30, 2007

واكنش كروبي به آقاي جنتي



اگر قرار بر نقل خواب است ، خواب من بايد نقل شود 8/4/86

نوانديش- مهدي كروبي در واكنش به سخنان اخير آيت‌الله جنتي دبير شوراي نگهبان گفت: نمي توان حكومت را با خواب اداره كرد بلكه بايد مديريت كرد زيرا هر حكومت بر اساس مسائل طبيعي مسير خود را سپري مي‌كند و با خواب و نذر و نياز نمي‌توان به تصميم‌گيري در امور حكومتي پرداخت. البته ما توسل به ائمه و توكل به خدا را در جاي خود قبول داريم زيرا خداوند و ائمه در هر شرايطي كمك دهنده به ما هستند.
آيت اله كروبي با اشاره به اظهارات خطيب موقت نماز جمعه تهران به نقل از يكي از دوستانش مبني بر اين‌كه " در زمان انتخابات در تاكسي از راننده پرسيدم به چه كسي راي مي‌دهي؟ او گفت: نمي‌دانم اما مادرم كه چند سال پيش فوت كرده ديشب به خوابم آمده و گفت به احمدي‌نژاد راي بده. از اين نمونه‌ها بسيار است" ادامه داد: اگر يك روحاني ساده‌انديش و درس نخوانده‌اي در روستايي يا حسينيه‌اي و مسجدي اين‌گونه سخن مي‌گفت يك امر طبيعي بود، ولي از اين‌كه آقاي جنتي به عنوان يك مجتهد، آدم باسواد و تحصيل كرده‌اي كه كه عضو شوراي نگهبان است آن‌هم در خطبه‌هاي نماز جمعه تهران كه در سراسر دنيا منعكس مي‌شود اين حرف‌ها را مي‌زند من بسيار تعجب مي‌كنم.
وي با بيان اين‌كه " چنين اظهاراتي موجب تزلزل جايگاه روحانيت است" گفت: همواره علما، روحانيون و شخصيت‌هاي سياسي مراقب هستند كه براي گفتار و اعمال خود در مسائل ديني و اخلاقي، سياسي و اجتماعي استدلال و برهاني منطقي بر پايه و دانش و علم داشته باشند و هموراه علما و روحانيون در حوزه‌هاي علميه كه كانون تنوير افكار و تعليم و تربيت همه بزرگان بوده به برخورد با اين طرز تفكر مي‌پرداختند.
كروبي با بيان خاطراتي از دوران انتخابات خرداد 76 تاكيد كرد: ما از همه بزرگاني با گرايش‌هاي مختلف سياسي مي‌خواهيم كه مسائل خرافي و غيرعادي را درمسائل حكومتي دخالت ندهند؛ زيرا اين باعث مي‌شود كه چنين امري به فرهنگ تبديل شود كه ناچاريم با آن برخورد كنيم كه البته در مواردي برخورد هم كرده‌ايم . در مواردي خود ما در ايجاد چنين فرهنگي مقصر بوده‌ايم.
دبيركل حزب اعتمادملي ادامه داد: البته اگر ما مي‌خواستيم از اين حرف‌ها بزنيم مواردي وجود داشت مانند اين موضوع كه در زمان انتخابات اول رياست جمهوري خاتمي، همسر يكي از شهداي مشهور نقل مي‌كرد در هنگامي كه متحير از اين بوده كه به چه كسي راي دهد آن شهيد به خوابش آمده و به او گفته كه به خاتمي راي دهند. پس از اين‌گونه موارد وجود دارد ولي تا به حال حتي در جلسات خصوصي آن را نقل نكرده‌ايم.
كروبي با اشاره به انديشه‌هاي امام(ره) در برخورد با چنين اظهاراتي گفت: حضرت امام(ره ) هموراه بر اين نكته تاكيد مي‌كردند كه نمي‌توان حكومت را با خواب و معجزه اداره كرد و حتي اگر زماني به بزرگان، علما و شخصيت‌هاي سياسي به ديدن امام(ره) مي‌رفتند و از خواب و يا ارتباط با امام زمان(عج) برايش تعريف مي‌كردند ايشان هميشه به شوخي مي‌گفت كه من كور باطن هستم و حتي در مقابل چنين اظهاراتي در مواردي برخوردهاي تندي مي‌كردند و مي‌گفتند كه اصلا از اين حرف‌ها نزنيد مگر مي‌شود با خواب كشور را اداره كرد.
وي تصريح كرد: امام(ره) همواره با اين طرز تفكر مبارزه مي‌كرد و حتي داستان‌هاي زيادي از ايشان، شيخ انصاري و آيت‌الله بروجردي وجود دارد كه حتي در برابر مسائلي كه درباره اهل شهود و مدعيان سير و سلوك مطرح مي‌شد ايستادگي مي‌كرد كه اگر لازم باشد اين داستان‌ها را كه بسياري از بزرگان در جريان اين داستا ن‌ها هستند را نقل مي‌كنم.
دبيركل حزب اعتمادملي در عين حال افزود: البته اصل علم شهود و سير و سلوك و كشف كرامت واقعيت دارد و من هيچ‌گاه آن را انكار نمي‌كنم و حتي در نامه‌هاي عرفاني و اجتماعي كه از حضرت امام(ره) پس از رحلتش به دست آمده مي‌خوانيم كه ايشان به مرحوم حاج احمدآقا توصيه مي‌كند اگر به نقطه‌اي از سير و سلوك نرسيديد هيچ وقت اصل آن موضوع را انكار نكنيد چراكه بسياري به آن رسيده‌اند.
وي با اشاره به برخوردهاي حضرت امام(ره) با اين طرز تفكر يادآور شد: زماني برخي از بزرگان و علما نزد امام(ره) آمدند و درباره فردي صحبت كردند كه از ارتباط با امام زمان(عج) صحبت مي‌كند ولي حضرت امام(ره ) حرف‌هاي آن را نمي‌پذيرفت تا اين‌كه با اصرار آن بزرگان مجبور به پذيرش اين موضوع و ديدار با آن افراد مدعي شد، ولي حضرت امام(ره) سوال و جواب‌هايش را به گونه‌اي تنظيم كرده بود كه افراد مدعي ارتباط با امام زمان(عج ) از پاسخگويي بازماندند و حتي نامه‌هاي تند و توهين‌آميزي را عليه ايشان نوشتند.
كروبي گفت: بنابراين اصل وجود كشف و شهود به جاي خود محفوظ است ولي امام خميني(ره) هرگز در مسائل حكومتي به اين‌گونه مسائل اتكا نكرد، جز در مواردي كه براي جلوگيري از مغرور شدن اطرافيان و براي تعليم و تربيت و آن هم با بيان اين‌كه خداوند لطفي در حق بنده‌اش كرده است اين‌گونه مسائل را مورد توجه قرار مي‌داد، مانند ماجراي آزادسازي خرمشهر كه در كنار تقدير از سربازهاي جبهه اعلام كرد كه خرمشهر را خدا آزاد كرد تا آن‌ها گرفتار غرور نشوند.
وي گفت: حضرت امام(ره) همواره هنگام تصميم‌گيري‌هاي حساس و سرنوشت‌ساز بر اين موضوع تاكيد مي‌كرد كه خداوند اين راهكارها را به ذهن من رسانده است تا از ايجاد شائبه‌هايي جلوگيري كند.
دبيركل حزب اعتمادملي در عين حال خطاب به آيت‌الله احمد جنتي گفت: شما به عنوان دبيرمحترم شوراي نگهبان بايد در آستانه انتخابات كاملا بي‌طرفي خود را حفظ كنيد و البته من از اعضاي شوراي نگهبان اعم از حقوقدان و فق‌ها به ويژه از آيت‌الله يزدي و آيت‌الله مومن خواهش مي‌كنم كه به ايشان توصيه كنند تا در آستانه انتخابات از چنين موضع‌گيري‌هايي پرهيز كنند زيرا كشف كرامت براي يك جريان در اذهان مردم تاثيرگذار است.
كروبي هم‌چنين با اشاره به سخنان اخير احمد جنتي مبني بر ذكر داستاني از خواب و نذر و نياز براي راي دادن مردم روند انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري را يادآور شد و در اين‌باره گفت: هرچند كه من نمي‌خواستم قضاياي گذشته را يادآوري كنم ولي اظهارات اخير آقاي جنتي من را بر آن داشت كه بگويم اگر قرار است خوابي نقل شود بايد خواب يكساعته من نقل شود كه در طول آن اتفاقات بسياري افتاد.
وي توضيح داد: صبح روز انتخابات زماني كه پس از خواندن نماز صبح خوابيدم، پسر بزرگ من حسين به همراه تعدادي از دوستان به وزارت كشور رفتند و در آن زمان بيش از 14 ميليون راي در سايت وزارت كشور شمارش شده بود و من نفر اول بودم و بزرگواري كه آقاي جنتي از ايشان تعريف مي‌كنند نفر سوم و آقاي هاشمي نفر دوم بودند ولي در همان ساعت يكي از معاون وقت وزارت كشور ناظران كانديداها از جمله پسر من را از اتاق سايت بيرون كرد كه به دنبال آن همه چيز دگرگون شد. پس از اين كه ناظران را بيرون كردند در فاصله كمي سخنگوي وقت شوراي نگهبان شتاب زده به اعلام آرا پرداخت كه البته نتايجي كه او اعلام كرد بر خلاف نتايجي بود كه از آراي شمارش شده در سايت وزارت كشور به دست آمده بود و بنابراين وقتي من بيدار شدم نفر سوم بودم. اين ماجرا از تدبير شوراي نگهبان و نظارت و اجراي دقيق و از بركت دولت اصلاحات بود كه چنين انتخاباتي برگزار شد و بعد از آن هم رييس دولت اصلاحات فرمود كه تاكنون چنين انتخاباتي به اين خوبي برگزار نشده است.
وي خاطرنشان كرد كه در همان ايام ملاقاتي با مقام معظم رهبري داشته و در مورد آرا با ايشان صحبت كرده است.
كروبي با اشاره به مباحثي كه در آن مقطع در مورد بازشماري آرا مطرح شده بود نيز گفت: آقايان پافشاري مي‌كردند كه انتخابات به خوبي برگزار شده است
.
وي در پايان ابراز اميدواري كرد كه دولت نهم با موفقيت به مسير خود ادامه دهد.

Friday, June 29, 2007

بابك و بابك

ساعت 19 روز پنجشنبه 7/4/86 در سه راهي خواجه به ورزقان و اهر خوروهاي مردم با اعلام پليس متوقف و بعد از فيلم برداري - مسير مسافرين مورد سئوال قرار مي گرفت ما هم كه با يكي از بازنشستگان نيروي انتظامي عازم منطقه ورزقان بوديم متوقف و افسر جواني ( ا - م) سئوال كرد حاجي كجا مي رويد عرض شد به ورزقان گفتند براي چه گفتم نظر خاصي نيست براي گردش و ايشان گفت سريع دور بزنيد و برگرديد و بعد با دخالت و التماس دوستم خلاصه اجازه ادامه مسير گرفته و راهي شديم از دوستم سئوال كردم چرا اجازه نمي دهند گفت كه مي گويند به كليبر نرويد و اگر رفتيد برخورد مي شود البته موقع حركت مجددا" سرگردي اين مسئله را تاكيد كردند
با خودم گفتم اين آقاي بابك كه حدود 1200 سال قبل با اعراب جنگيده و ظاهرا" از ايران آن روزي دفاع كرده حالا چرا اينگونه مسايل مطرح مي شود و مثلا" ما چكار مي توانيم در حق آن خليفه عربي و يا آن بابك آذري ايران بكنيم و اصلا" چرا ما بايد مورد تفتيش و سئوال قرار به گيريم و يا اگر اين آقا در جاي ديگر ايران عزيز بود باز هم به عنوان تجزيه طلب و ياغي تلقي مي شد يا نه بعدا" هم گفتيم به ما چه اصلا" ما چكاره هستيم

Tuesday, June 26, 2007

ماجراي بنزين


خلاصه بعد از كلي بحث و بررسي تصميمات سران مواد نفتي براي سهميه بندي بنزين اعلام شد( روزانه حدود 3 ليتر براي خودروهاي سواري) و به دنبال آن صف هاي مختلف در پمپ بنزين ها تشكيل و بگو مگو ها شروع گرديد از تجمع مسافرين در راهها و شهرها صحنه هاي عجيبي به وجود آمدو
اينكه نبايد منابع كشور را بي رويه مصرف كنيم هيچكس شكي ندارد اينگونه كارها از مدتها پيش بايستي سر و سامان پيدا مي كرد كه اهداف برنامه هاي پنجساله نيز همين بوده است كه با بي تدبيري ناك دان شد و الان هم به اين وضع گرفتار آمد
اما اينگونه برخورد شتابزده نشان از نداشتن برنامه ريزي است سالها مطالعه كه مسير اساسي و منطقي را طراحي مي كرد و با مخالفت ها مواجه گرديد و در اواخر هم بعد از ماهها كشمكش برسر اين مسئله بين دولت و مجلس و اقدام لحظه اي براي جيره بندي مردم را سردرگم مي كند شعارهائي كه رئيس دولت حين انتخابات و در طول اجرائيات داده و مي دهد با اينگونه اقدامات كمتر تطابق دارد عدالت خواهي و مهرورزي با عدم تامين رفاه و آسايش مردم چگونه همخواني خواهد داشت دولتي كه فكر و ذكرش رسيدگي به امور مردم است و شهرستان گردي را به برنامه ريزي ترجيح داده و از نزديك با مشكلات مردم آشنا شده و مدعي است كه از اول انقلاب همچو دولتي سركار نيامده از كجا فهميده كه جيره بندي بنزين از درخواستهاي ضروري و سريع مردم است و يا اينكه به قول معروف مادر راننده اي در خواب ديده است
سئوال اينجا است كه دولت هاي گذشته چگونه با آن درآمد ارزي كم و محدود مشتقات نفتي را تامين مي كردند ولي دولت فعلي با بيش از صدو بيست ميليارد دلار درآمد نفتي در عرض دوسال ( به اندازه بيشتر از چهار دولت گذشته ) عاجز از چرخاندن چرخهاي اقتصادي است اگر واقعا" براي صرفه جويي و جلوگيري از به هدر رفتن انفال است كار خير است و الا بايد دقت بيشتري در اداره امور مردم گردد
اين را نمي توان نوعي آوردن پول نفت بر سفره هاي مردم تلقي كرد مي دانيم كه كشور ايران با بيشترين سوبسيد اداره مي شود و سالانه بيش از ميلياردها دلار فقط در انرژي ما به هدر مي دهيم ولي براي قطع اين سوبسيد و سوبسيدهاي ديگر برنامه مي خواهد از طرف ديگر اجراي عدالت نبايد بر كام اقشار كم درآمد تلخ آيد بلكه بايستي افراد توانمند درگير آن باشند و ضعفاء تاوان پس ندهند دولت محترم حتما" شاهد افزايش معني دار اغلب قيمت ها هست و ديگر نيازي به افزايش ساير قيمت ها نيست طبق نظر اغلب دوستان افراد كم درآمد از راي دهندگان دولت هستند كه متاسفانه الان هم همين افراد از اينگونه اقدامات آسيب مي بينند
مردم شريف ايران اگر بدانند كه اين هم به نفع نظام است يقينا" متحمل خواهند شد و اميدوارند كه سوء تدبير نباشد
ما مي دانيم كه در كشور ايران اغلب سواري هاي شخصي در جهت تامين معاش و زندگي خانوارها فعاليت دارند و از اين بابت حتما" اين بخش از افراد با مشكل مواجه خواهند شد و دولت بايستي براي آنها فكري كرده باشد كه گويا نظر نفتي ها هم چنين اعلام شده است
از طرف ديگر طبق آمار دولتي اعلام شده 40 بيش از در صد بنزين وارداتي بوده و قيمت آن هم بالاتر از 6500 ريال به كشور تمام مي شود كه نمي شود با نداشتن تدبير لازم از به باد رفتن منابع عمومي مردم جلوگيري نكرد شايد خارجي ها هم روزي اين ميزان بنزين را به كشور ما صادر نكنند و لذا بايستي راهكارهائي را آماده كنيم تا در مواقع اظطرار قادر به تحمل مشكلات باشيم يعني نوعي رياضت اقتصادي در استفاده از سوخت در مرحله نخست براي تمرين مردم نياز است
ولي بهتر بود دولت محترم به جاي زمين گير كردن يكباره مردم اقلا" مهلتي را به مردم مي دادند و در كميت سهميه بندي هم توجه بيشتر مي كردند و بعد قيمت آزاد را هم به اطلاع مردم مي رساندند تا مردم هر طور كه امكان حل مشكل داشت عمل مي نمودند
البته اگر بعد از اتمام تعطيلات تابستاني اين اقدام صورت مي گرفت بسيار مناسبتر مي شد

Sunday, June 24, 2007

مروري بر آينده

ديروز دو ديدار تقريبا" تصميم براي آينده را براي خيلي از دوستان شفافتر نمود يكي اينكه گروهي كه در دوره ششم رد صلاحيت شده اند (از جمع مستعفيان و امضاء كنندگان بعضي از مكاتبات ) با سرنوشت چندان مبهمي مواجه نخواهند شد( علي رغم اينكه يكي از دوستان مي گفت كه نظر بزرگواري معطوف براين است كه نمايندگان مستعفي و متحصن هسته قوي تشكيل داده بودند و ... ) و دومي اينكه كه گروههاي اصلاح طلب با تمامي توان براي پيروزي در انتخابات شركت خواهند كرد البته به شرطي كه كانديداها از فيلترهاي لازم گذشته باشند
لازم مي دانم يادآوري كنم كه اتهامات بعضي گرايش ها به اصلاح طلبان مبني بر ساختارشكني و خروج از حاكميت دور از واقعيات بوده و آنها براي خارج كردن رقبا از ميدان اين كلمات و اصطلاحات را بر زبان جاري كرده و مي كنند اگر قرار باشد كسي ساختار شكن باشد ديگر در چارچوب نظام كانديداي مجلس نمي شود و در اجرائيات و تقنين و ساير مبادي آن شركت نمي كند
اگر قرار باشد انتقاد و اعتراض چنين تلقي شود ديگر كسي جرات اعتراض و تذكر به صاحب منصبان را نخواهد داشت و اين يعني همان بي توجهي به آراي مردم و اظهار نظر آنها و خاموشي و بي تفاوتي جامعه به سرنوشت خود-جامعه اي زنده و سرحال و بشاش است كه در آن مسولين منتخب مردم در مقابل آنها پاسخگو بوده و مسوليت خودشان را موقتي و مشروط بدانند و در فكر خدمت به مردم بوده و در ارزيابي هاي بعدي از طريق آراي عمومي محك بخورند در كشوري كه نظام آن جمهوري با هر پسوندي كه باشد مسولين اختياراتشان را در قالب قانون از طريق مردم مي گيرند و به آنها وامدارند و هرگز حق انحراف از مسير مردم را ندارند چراكه اين مردمند كه با استفاده از قوانين جاري كشورشان مي خواهند چگونه زندگي كنند نه مسولين كه گاها" به مردم تعيين مسير و سرنوشت مي نمايند
در هر صورت جنب و جوش گروهها و اقشار با تفكرات مختلف ولو به صورت غير رسمي نشان از علاقمندي آنها به كشورشان و مردم شريف آن مي باشد اميدوارم كه اين اشتياق و طمع و ولع از افراد و گروهها سلب نگردد و در دوره هشتم شاهد رقابتي شدن انتخابات براي حضور نمايندگان شايسته تر و مردمي تردر مجلس شوراي اسلامي باشيم

Saturday, June 23, 2007

امروزها

در چند راهي قرار گرفتن براي هر انساني سخت و ناراحت كننده است نه مي شود به راحتي تصميم گرفت و نه مي شود به آساني از اقدام خود منصرف شد چند صباحي است كه باز هم شعله هاي خدمت به مردم در دلم انگيزه هاي آتشين را ايجاد كرده و مرا چون بادي طوفان آسا به جلو مي راند و وجدان از درون غوغايي ايجاد كرده و برايم بحران هاي روحي توليد مي كند او شراره مي كشد و وجودم را چون آهن گداخته و تفتيده در بر مي گيرد و اراده را از من مسلوب مي سازد و از طرف ديگر سيل عظيم مردم شريف كه جزء آباداني منطقه انتظاري ندارند تماس گرفته و بر شعله هاي فروزان اشتياق خدمت من سوخت انفجار انگيز مي پاشند و آنها بي خبر از خواستهاي عده اي كه فقط در فكر منافع شخصي خود بوده و به دنبال جنازه مرداري مي گردند تا كيسه اي پر نمايند و ره خويش به گيرند و از ديده ها براي مدتي ناپديد شوند.
عده اي نيز مسايلي را طرح مي كنند كه نه در شان آنهاست و نه من توان اجراي آنها را دارم بگذريم ما با هم قرا داشتيم و داريم كه هر زمان فرصت خدمت پيدا شد براي اعتلاي منطقه و كشورمان تلاش كنيم و اميدوارم اين پيمان تا زنده هستيم پايدار به ماند و انشاله مسايل صنفي و شخصي اين اقدام تاريخي را خدشه دار نكند
اما آنچه خود فكر مي كنم و شرايط را بررسي مي نمايم برايم اين ايده تداعي مي شود كه هرموقع در مسئله اي شكي حاصل شد زياد آن موضوع را پيگيري نكنم و مسير ديگري را در پيش به گيرم چرا كه مسيرهاي خدمت زياد و افراد كاري تر و با صلاحيت تر فراوان است اميد كه انتظارات همه عزيزان به فوريت برآورده شود و آنها نيز از بابت اين ره آوردها منتفع گردند
ولي يادمان نرود كه مردم آگاهند و هرگز واقعيت ها را فراموش نخواهند كرد و اين همه عنايت آنها نشان از جديت در پيگيري مشكلات آنها بوده و نه تمناهاي ديگر
با اين اوصاف ديگر مكان و زمان متفاوت نبوده و چون عمر انسان در حال گذر است و فرصت ها هميشه مهيا نمي باشند و لذا خدمت گزاران در انتخاب مسير و مكان خدمت نيز داراي حق انتخاب خواهند بود

Monday, June 11, 2007

نامه اساتيد به رئيس جمهور

نامه سرگشاده ۵۷ اقتصاددان خطاب به رییس جمهور

«اكنون نیمی از دوره كاری دولت نهم سپری شده است. در این مدت دولت، ایجاد فرصت‌‏های اشتغال، افزایش درآمد و ارتقای عدالت اجتماعی و محرومیت‌‏زدایی را در سرلوحه برنامه‌‏های خود قرار داده است. در عین حال بر اساس قانون، متعهد به اجرای برنامه چهارم نیز بوده است. برای تحقق این اهداف، دولت تدابیر و سیاست‌‏هایی را اندیشیده و در صدد اجرای آنها برآمده است. ضمن ارج نهادن به تلاش‌‏های دولت محترم، متاسفانه باید گفت كه این مساعِی منجر به تحقق خواسته‌‏های مردم و اهداف مسوولان نشده است. به گمان ما علت این است كه بخش بزرگی از این اقدامات مغایر معیارهای علمی سیاست‌‏گذاری اقتصادی و اصول شناخته‌‏شده مدیریت بخش عمومی است
بی‌‏سبب نیست كه سیاست‌‏های اقتصادی دولت نهم حتی توسط نمایندگان همسوی آن در مجلس، به كرات مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته و در درون دولت نیز با وفاق چندانی همراه نبوده است. استادان دانشگاه‌‏ها و صاحبنظران مستقل علم اقتصاد هم به كرات سیاست‌‏های اقتصادی دولت نهم را از طریق نامه‌‏ها و گزارش‌‏های فردی و جمعی یا مقالات در روزنامه‌‏ها در بوته نقد قرار داده‌‏اند و به طور قطع عمده این نظرات از طریق رسانه‌‏های جمعی به اطلاع جنابعالی و همكاران محترم شما در هیئت دولت رسیده است
انتظار بر این بود كه دولت محترم به‌‏ویژه جنابعالی و همكارانتان در وزارتخانه‌های اقتصادی و سازمان‌‏های ذیربط، این نقدها و نظرها را جدی بگیرند و انتشار دیدگاه‌‏ها و اعلام آمادگی استادان اقتصاد كشور را برای همفكری در امور كارشناسی مغتنم شمارند. اما بی‌‏اعتنایی دولت به نظرات علمی استادان و كارشناسان در حوزه سیاست‌‏گذاری اقتصادی موجب گردیده است كه متاسفانه بسیاری از پیش‌‏بینی‌‏های بدفرجام صاحبنظران تحقق یابد. در دو سالی كه از عمر كاری دولت جناب‌‏عالی و آغاز برنامه چهارم كشور می‌‏گذرد، به‌‏رغم الزام قانونی دولت به ارایه گزارش عملكرد اقتصادی خود، گزارش جامعی ارایه نشده است و مسوولان محترم قوه مجریه صرفا با تشكیك در آمارهای رسمی كشور، عملكرد اقتصادی خود را به استناد آمارها و اطلاعات پراكنده كه بعضا مورد تردید جدی محافل كارشناسی است، بسیار درخشان نشان می‌‏دهند
از آنجا كه با تداوم تصمیمات شتاب‌‏زده و غیركارشناسی، بیم آن می‌‏رود كه اقتصاد كشور در وضعیت دشوارتری قرار گیرد و با گذشت زمان هزینه برون‌‏رفت از بحران‌‏های اقتصادی برای مردم و عاملان اقتصادی سنگین‌‏تر شود، نویسندگان این نامه بر آن شدند تا به عنوان عضو كوچكی از جامعه علمی كشور و ملت بزرگ ایران و بر اساس وظیفه حرفه‌‏ای، دیدگاه‌‏های خود را از دریچه علم اقتصاد و تجربه غنی كشورهای هم‌‏تراز ایران طی گزارشی به استحضار جنابعالی و همكاران محترم شما در دولت برسانند. باشد كه این نقدها و نظرها جدی گرفته شود و در اصلاح امور كشور به كار دولتمردان محترم آید
توجه خواهید فرمود كه می‌‏دانیم موفقیت‌‏های بسیاری توسط این دولت و دولت‌‏های گذشته حاصل شده است و می‌‏دانیم راه حل‌‏ها دشوار و بعضا به ظاهر تلخ است. ولی از آنجایی كه مسوولان و كارشناسان دولت، گزارش پیشرفت‌‏ها و موفقیت‌‏ها را با توجه به امكانات گسترده خود تهیه و به اطلاع مردم رسانیده‌‏اند، آنچه در این گزارش مد نظر قرار گرفته است، بیان چالش‌‏ها، طرح اصلاحات لازم در سیاست‌‏ها و تصمیمات اقتصادی و كاهش هزینه‌‏های سنگین ناشی از سیاست‌‏های نادرست دولت است
بی‌‏تردید در صورت تقاضای دولت محترم، امضاكنندگان این نامه و احتمالا سایر استادان و صاحبنظران اقتصاد كشور آماده توضیح بیشتر در مورد مشكلات پیش‌‏آمده و ارائه راه حل‌‏های اجرایی برای رفع چالش‌‏هایی هستند كه برابر گزارش پیوست، اقتصاد كشور با آن مواجه است

تحلیل شرایط اقتصادی كشور و سیاست‌‏های دولت در سال‌‏های 85-1384

مقدمه در این گزارش بخش‌‏هایی از فعالیت‌‏های اقتصادی كشوركه به نظر می‌‏رسد از درجه حساسیت بالاتری برخوردار بوده و به جهت تصمیمات و سیاست‌‏های اقتصادی دولت دچار چالش‌‏های جدی‌‏تری شده، مورد تحلیل قرار گرفته است. در هر بخش ابتدا وضعیت موجود، روندها، و تصمیمات دولت اجمالا بررسی شده است. سپس چالش‌‏های پیش‌‏آمده مطرح و در مواردی بعضی از راه حل‌‏های عمومی و توصیه‌‏های سیاستی پیشنهاد گردیده است
1- فاصله نگران‌‏كننده رشد اقتصاد كشور از برنامه چهارم به‌‏رغم افزایش درآمدهای نفتی:
رشد اقتصادی معیار اندازه‌‏گیری عمكرد مجموعه اقتصاد كشور است. با رشد بالاتر رفاه عمومی افزایش یافته و جایگاه اقتصادی كشور در عرصه جهانی بهبود می‌‏یابد. گرچه اقتصاد ایران توان بالقوه بالایی برای دستیابی به رشدهای سریع‌‏تر را دارد ولی رشد تحقق‌‏یافته آن در سال‌‏های 84 و 85 از منظر جهانی و اهداف برنامه چهارم و حتی در مقایسه با روند نرخ رشد اقتصادی سال‌‏های اخیر موقعیت مناسبی ندارد. نرخ رشد اقتصادی ایران در سال‌‏های 84 و 85 به ترتیب 4/5 و 3/5 درصد بوده است. این ارقام حدود دو درصد پایین‌‏تر از اهداف برنامه است. برای سال 86 نیز پیش‌‏بینی‌‏ها در همین سطح است(گزارش‌‏های سالانه بانك مركزی و پیش‌‏بینی‌‏های سازمان مدیریت و برنامه‌‏ریزی و سازمان‌‏های بین‌‏المللی)
اگر اقتصاد كشور سالانه 2 درصد كمتر رشد نماید، زیان چنین غفلتی طی یك دوره پنج ساله برای اقتصاد ایران به معنای از دست دادن تولیدی بیش از یك سوم تولید فعلی كشور، یعنی 70 هزار میلیارد تومان است. این70 هزار میلیارد تومان می‌‏تواند برای 5 میلیون خانوار كم‌‏درآمدكشور معادل یك هدیه 14 میلیون تومانی باشد. به نظر نمی‌‏رسد چنین صرفه‌‏جویی و چنین هدیه‌‏ای از هیچ محل دیگری در اقتصاد كشور قابل تامین باشد. طبق سند چشم‌‏انداز جمهوری اسلامی ایران در افق 1404 هجری شمسی، "ایران كشوری است توسعه‌‏یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه ..." اما آمارهای مقایسه‌ای با 23 كشور منطقه در گزارش صندوق بین‌المللی پول نشان‌‏دهنده آن است كه متأسفانه در دو سال اول برنامه چهارم متغیرهای كلان اقتصاد كشور از بهبود لازم برخوردار نشده است. به عنوان مثال در سال‌‏های 2005 و 2006 اقتصاد ایران در بین 23 كشور منطقه از نظر رشد اقتصادی به ترتیب مقام نوزدهم و هفدهم را كسب كرده است. تنها كشورهای یمن، سوریه، قرقیزستان و لبنان از این نظر پایین‌تر از ایران بوده‌اند. بر اساس همین گزارش از نظر درآمد سرانه در سال‌‏های 2005 و 2006 به قیمت‌های جاری، ایران مقام یازدهم منطقه (در بین 23 كشور) را داشته ‌است (گزارش صندوق بین المللی پول ، 2007)
دلایل محدود بودن رشد اقتصادی كشور بسیار گسترده بوده و ریشه در ساختار اقتصادی و اجتماعی كشور دارد. بعضی از عوامل مستقیم و مهم این پدیده نامطلوب به شرح زیر است كه حركت دولت در جهت اصلاح آنها می‌‏تواند منجر به رشد اقتصادی بالاتر شود
1- رشد تولیدات در درجه اول در گروی اعتماد و اطمینان عاملان اقتصادی و ثبات سیاست‌‏های اقتصادی در صحنه داخلی و تعامل مناسب با جهان خارج است. به نظر می‌‏رسد روند تصمیمات دولت در جهت بهبود چنین شرایطی نبوده است
2- به‌‏رغم هزینه كردن گسترده درآمدهای نفتی و كاهش نرخ سود تسهیلات بانكی، نرخ رشد انباشت سرمایه در سال‌‏های 84 و 85 در سطحی به مراتب پایین‌‏تر از هدف برنامه چهارم یعنی 2/12درصد است. 3- تحقق رشد اقتصادی بالا موكول به افزایش بهره‌‏وری است تا بتوان با عوامل تولید موجود به تولید بیشتری دست یافت. به همین جهت در برنامه چهارم، رشد بهره‌‏وری كل عوامل تولید به طور متوسط سالانه 5/2 درصد پیش بینی شده است(قانون برنامه چهارم ،1383). اما متأسفانه در 2 سال اول برنامه چهارم چنین رشدی تحقق نیافته است
4- در سال‌‏های 84 و85 جمعا" حدود 80 میلیارد دلار از درآمدهای حاصل از فروش نفت به اقتصاد ایران تزریق شده است(گزارش‌‏های بانك مركزی). هر چند در ضرورت تبدیل ثروت طبیعی به سرمایه های انسانی و فیزیكی تردیدی نیست، اما مشكل بزرگ در این فرایند از یك سو اتلاف منابع نفتی در تخصیص غیر بهینه آن است و از سوی دیگر محروم شدن جامعه از فرایند یادگیری برای رویاروئی با بحران ها و چالش های رشد اقتصادی است. توسعه و رشد پایدار تنها در فرایند تلاش برای حل بحران ها و مشكلات فرا روی جوامع شكل می گیرد. شیوة تامین هزینه بحران های اقتصادی - اجتماعی از محل درآمدهای نفتی ، ساده ترین روش مقابله با این بحران هاست، اما ضرورتاً كارآمدترین شیوه نیست. چرا كه وقوع بحران ها را اندكی به تعویق می اندازد ، ولی
قطعا در آتیه نزدیك بحران ها با ابعادی بزرگتر و پیچیده تر بروز می نمایند و مانع رشد پایدارمی شوند
سیاست انبساطی مالی و افزایش بی رویه بودجه دولت
در چارچوب سند چشم‌انداز 20 ساله كشور و سیاستهای كلی برنامه چهارم، دولت ملزم گردیده ضمن بازآفرینی ساختار و كاركردخود، سیاست های زیر را در دستور كار قرار دهد: ایجاد تعادل بین منابع و مصارف بودجه ،كاهش وابستگی بودجه به منابع حاصل از فروش نفت، تأمین هزینه‌های جاری از محل درآمدهای مالیاتی و غیر نفتی و به كارگیری درآمد های حاصل از فروش نفت در سرمایه‌گذاری‌های مولد و پایدار . دولت نهم بر خلاف رویكردهای برنامه چهارم به سیاست مالی با این تصور كه خرج كردن از محل درآمدهای روز افزون نفت می تواند مرهم دردهای ساختاری اقتصاد ایران باشد، در دو سال اخیر سیاست انبساط مالی را در پیش گرفت. در تعقیب این سیاستها هزینه‌های جاری دولت كه در سال 1383 در حدود 221 هزار میلیارد ریال بود، در سال 1384 به 318 هزار میلیارد ریال و در سال 85 13به 401 هزار میلیارد ریال افزایش یافت . پیش‌بینی می‌شود كه در سال جاری این رقم به حدود 500 هزار میلیارد ریال برسد. این ارقام بزرگ ‌شدن حجم دولت را بدون اصلاحی در ساختار و كاركرد آن آشكارا نشان می‌دهد. علاوه بر آن حاكی از روند فزاینده اتكاء هزینه‌های جاری بودجه به درآمدهای حاصل از فروش نفت و كاهش نسبت درآمدهای مالیاتی به هزینه‌های جاری به 47 درصد در مقایسه با نسبت 5/61 درصدی قانون برنامه چهارم است. به همین دلیل به رغم آن كه در قانون برنامه چهارم پیش‌بینی شده بود كه در دو سال اول برنامه به ترتیب 2/15 و 6/15 میلیارد دلار از منابع ارزی حاصل از فروش نفت برداشت شود، این رقم در سال 1384 به 3/35 و در سال 1385 به 43 میلیارد دلار افزایش یافت(قوانین بودجه سنواتی سالهای 1386-1383)
سیاست های فوق با قوانین مصوب (از جمله بندهای 42 و 50 سیاست های كلی برنامه كشور و قانون برنامه چهارم )، الزامات ساختاری اقتصاد ایران و مبانی نظری مغایرت آشكار دارد و موجب شده است به نحو بی سابقه ای بر حجم نقدینگی افزوده شود. این به نوبه خود بر گرایشات تورمی موجود در اقتصاد دامن زده و منجر به بی ثباتی اقتصادی گردیده است. فشار تقاضا در اقتصاد كشور میل به واردات را شدت بخشیده و اقتصاد كشور و بودجه دولت را بیش از پیش به نفت و تكانه های آن وابسته نموده است .حساب ذخیره ارزی نیزكه برای مقابله با این تكانه های محتوم پیش بینی شده بود، خیلی زود عملا به بوته فراموشی سپرده شده است
مغایرت سیاستهای پولی و بانكی دولت با رشد ، بهره وری و تورم زا بودن آن
نظام پولی و اعتباری در چگونگی گردش فعالیت‌های اقتصادی نقشی تعیین‌كننده دارد و این مهم را از طرق مختلف و با ابزارهای گوناگون صورت می‌دهد. حاصل نهایی و عملكرد درست این نظام كه از دغدغه‌های بجا و بسیار مهم مردم و مسئولان است، می‌تواند رشد اقتصادی بالاتر و تورم پائین‌تر باشد. ازاین منظر سیاستها و روند متغیرهای پولی ایران در نگاه بلندمدت در این جهت نبوده و مورد نقد بسیاری از محققان قرار گرفته است. متأسفانه به نظر می‌رسد از آغاز فعالیت‌های دولت نهم سیاستهای اعمال شده حتی جهت نامطلوب‌تری نیز به خود گرفته كه موجب كاهش نرخ رشد اقتصادی و افزایش نرخ تورم شده است
سیاست انبساط پولی دولت موجب گردیده است، نرخ رشد بدهی بانكها به بانك مركزی در سال های 1384 و 1385 به ترتیب به 67.1 و 56.1 درصد برسد. رقم مشابه در سال 1383 منفی بوده است. دارایی های خارجی نیز به همین ترتیب رشد بالایی را تجربه نموده است . نتیجه سیاست انبساطی پولی ، افزایش پایه پولی ( پول پر قدرت ) در سالهای 84 و شش ماهه اول 85 به ترتیب به میزان 45.9 و 40.5 درصد است. این رقم در سال 1383 برابر 17.5 درصد بوده است. جلوه افزایش پایه پولی ، افزایش گسترده ترحال و آتی نقدینگی ، به رغم تلاش های بانك مركزی است . رشد نقدینگی در سالهای 84 و 85 به ارقام كم سابقه 34.3 و بالای 40 درصد رسیده است. در حالی كه رقم مشابه در سال 1383 حدود 30.2 درصد بوده است. تركیب نقدینگی به طرف اقلام كوتاه مدت تورم زا گرایش یافته است. سهم سپرده های بلندمدت به ویژه دو ساله و بیشتر در كل نقدینگی در سال های 1384 و 1385 روند نزولی دارد. چنین روندی بار تورمی نقدینگی را تشدید می كند. نرخ تورم از مهر ماه سال 1385 روند صعودی پیدا كرده است. چنانكه بر اساس شاخص بهای كالا و خدمات مصرف كننده، متوسط رقم دوازده ماهه 1385 آن 8/13 درصد بوده است. در حالی كه این رقم در ماه های دی و بهمن 85 به ترتیب به 17.3 و 17.6 درصد رسیده است. بار تورمی افزایش نقدینگی به جهت واردات گسترده، نرخ ارز اسمی ثابت و نرخ دستوری كالاها و خدمات دولتی كه در نهایت تخریب ساختار اقتصادی كشور را در بر دارد، كمتر متوجه سبد مصرفی كالاها و خدمات شده است. نگاه كوتاه مدت رفاهی بر دیدگاه بلند مدت توسعه پایدار فائق آمده است. فشار اصلی سیاست انبساطی پولی سال های 84 و 85 متوجه افزایش حداقل 50 درصدی قیمت زمین و مسكن شده است. فشار اولیه آن در این مرحله در شهرهای بزرگ ظاهر شده ولی به تدریج متوجه شهرك های اقماری و شهرهای كوچك خواهد شد(گزارش های بانك مركزی1385-1383 )
تصور و شناخت نادرست دولت از نظام بانكی موجب اتخاذ تصمیمات غیر‌علمی و غیر كارشناسانه شده است. این تصمیمات نظام پولی و بانكی را در خدمت بخش‌ها و فعالیت‌هایی قرار داده كه در مواردی كاملاً روشن، نه تنها مغایر موازین شناخته شده است ، بلكه مخالف اهداف عنوان شده خود دولت به ویژه عدالت‌خواهی است
بعضی از جلوه های عینی این تصور، سیاست ها و تصمیماتی مانند زیر است
مترادف دانستن افزایش حجم اعتبارات و تولید. باور به تعلق مالكیت سپرده های مردم در نظام بانكی به دولت. نفی رابطه مستقیم قیمت و نقدینگی. عدم اعتقاد به لزوم برابری منابع و مصارف در نظام بانكی. ارجح دانستن نامشروط اعتبارات خرد به اعتبارات كلان. كاهش نرخ سود رسمی اسمی و حقیقی سپرده ها و اعتبارات. اعمال تفاوت نرخ های سود ، میان موسسات مالی خصوصی و دولتی. اعلام بخشودگی جزیی و كلی بدهكاران سیستم بانكی. تثبیت نرخ اسمی ارز در كنار تورم دو رقمی اقتصاد كشور. گسترش فضای نا اطمینانی در مدیریت موسسات مالی و سلامت عملكرد آنها. اظهارات روزمره و متناقض مقامات مسئول دولتی در باب مسائل پولی. تضعیف عملی استقلال بانك مركزی. نادیده گرفتن هزینه های سنگین دشوارتر شدن ارتباطات مالی با دنیای خارج. دیدگاهها، سیاست ها و روندهای نهفته در گزاره های بالا، چالش‌های جدی در حوزه پولی و بانكی كشور به وجود آورده است كه حل و اصلاح آن آسان نبوده و بسیار پرهزینه است . نمونه های این مشكلات عبارتند از: نامناسب تر شدن فضای اعتماد و اطمینان سه جانبه میان مردم، دولت و موسسات مالی برای گردش درست تر فعالیت های مالی. باور به عدم وجود قانونمندیهای علم اقتصاد و بازارهای مالی. تغییر فضای فعالیت های مالی به سوی سوداگری. تغییر سبد نقدینگی به طرف اقلام پولی و امكان بروز تورم پنهان فعلی در سال های آینده. طولانی تر كردن صف متقاضیان اعتبارات. پیدایش و تشدید رانت های متعدد ناشی از غیر واقعی بودن نرخ سود سپرده ها و تسهیلات در نظام بانكی كه درجهت خلاف هدف عدالت خواهی دولت است. نا هماهنگی نرخ ارز اسمی با نرخ تورم. ناتوان تر شدن نظام بانكی در تخصیص پس اندازها به بهترین پروژه های سرمایه‌گذاری. شكننده تر شدن تراز پرداخت های كشور در مقابل شوك های احتمالی نفتی و غیر نفتی به جهت اتكاء بیشتر آن به ارز حاصل از افزایش ناپایدار قیمت نفت و كنار گذاشتن عملی حساب ذخیره ارزی. كاهش رشدو بهره وری عوامل تولید در اقتصاد كشور.
نااطمینانی و بی‌‏ثباتی تصمیمات دولت در همه بخش‌‏ها به‌‏ویژه در زمینه های مالی، تقلیل‌‏دهنده رشد بهره‌‏وری است كه این خود سرچشمه اصلی رشد پایین اقتصادی می باشد. مسئولان قوای سه گانه با صرف وقت فراوان و استفاده از امكانات گسترده و بسیار با ارزش (از منظر هزینه فرصت) تصمیماتی را اتخاذ ولی قبل از اجرا متوجه سیاست ها و تصمیماتی دیگر می شوند كه حاصل آن به كارگیری نهاده های فراوان در فعالیت هایی گاه خنثی كننده یكدیگر و همراه با ستانده صفر (بهره وری صفر) است. در طرف دیگر فعالان اقتصادی كشور (مردم و بنگاه ها) نیز در چنین فضایی باید دائماً در برنامه های خودتجدید نظر نمایند و برای هر گونه سرمایه‌گذاری یا خرید و فروش زمان بیشتری را صرف و هزینه مبادله و ریسك بالاتری را تحمل نمایند. تجدید نظر دائمی در برنامه ها و تاخیر و درنگ در اجرای تصمیمات اقتصادی در فرآیند تولید مجدداً به مفهوم به كارگیری عوامل تولید بدون تحصیل هر گونه تولید در طول زمان(بهره وری صفر)است
برای بهبود شرایط و مقابله با مشكلات موجود، اتخاذ سیاستهای مناسب در اسرع وقت اجتناب ناپذیر است
ادامه ركود در بازار سهام
بازار سرمایه در مجموعه فعالیت‌های مالی با تأمین منابع مالی بلند مدّت نقش مستقیم و نزدیكتری با سرمایه‌گذاری‌های بخش حقیقی و در نتیجه بهره‌وری و رشد اقتصادی دارد. فعالیت‌ها در بازار سهام در دو ساله 85-84 به رغم نقش حیاتی و بالقوه آن، روند نامطلوبتری را در مقایسه با فعالیت‌های نظام بانكی نشان می‌دهد. ارزش كل معاملات از 3/41 تریلیون ریال در سال 80 به 7/103 تریلیون ریال در سال 83 می رسد. رقم شاخص كل كه در پایان سال 81، 5063 بوده است در پایان سال 83 به 12113 رسید. آمار سال 84 و 85 نشانگر ركود قابل توجه در بازار است. در سال 84 در این بازار كاهش 43 درصدی ارزش معاملات و 21 درصدی شاخص كل مشاهده می‌شود. در سال 1385 ركود سال پیش ادامه دارد. رقم شاخص در اردیبهشت ماه 1386 حدود 9400 است و ارزش كل معاملات روزانه به سطح نازل چند میلیاردتومانی رسیده است. بدین تر تیب در سالهای 1385-1383 دارندگان سهام، بازده حقیقی و اسمی منفی داشته اند(پایگاه اطلاع رسانی سازمان بورس اوراق بهادار تهران). تعداد كل سهامداران در پایان سال 85، حدود 2/3 میلیون نفر بود كه صاحب 395 تریلیون ریال (معادل یك سوم نقدینگی كشور و یا تقریباً 43 میلیارد دلار) سهام بودند. این ارقام بیانگر دامنه گسترده بازار سهام و امكانات بالقوه آن برای هدایت نقدینگی از بازار سوداگری مستغلات و كالاها و خدمات به فعالیت‌های تولیدی( به معنای اخص كلمه) و مقابله با تورم است. ولی امكانات بالقوه این بازار با توجه به جمعیت و ابعاد اقتصاد ایران بسیار بیشتر از این است و بایدبه خدمت گرفته شود، اما در دو سال اخیر تعداد سهامداران جدیدی كه وارد بازار سهام شده اند در همسنجی با سال 83 كاهش یافته است. (پایگاه اطلاع رسانی سازمان بورس اوراق بهادار تهران). در زمینه سیاستها می‌توان عنوان داشت كه نگرانی‌های اقتصادی كوتاه مدت دولت، كم توجهی به نقش كلیدی بازار سهام در رشد اقتصادی بلندمدت، و حجم محدودتر معاملات و ارزش جاری آن در مقایسه با فعالیت‌های نظام بانكی موجب گردیده است، بازار سرمایه در تصمیم‌گیری‌های دولت از اولویت بالایی برخوردار نباشد
انعكاس این نوع نگاه دولت به صور زیر ملاحظه می‌شود
- حفظ دستوری شاخص و ممانعت از سقوط آن از طریق بسته‌شدن نمادها و انتقال به تابلوی فرعی. - حضور گسترده اشخاص حقوقی وابسته به دولت برای جمع‌آوری سهام در انتظار نوبت فروش. - كنترل دولتی مدیریت بازار سهام. - توزیع مستقیم سهام عدالت به عنوان جایگزین و یا مكمل بزرگ واگذاری‌ها از طریق بازار سهام. در سایه تصمیمات و شرایط فوق بازار سهام با مشكلات و چالش‌های متعددی روبرو است. حاصل و نماد نهایی این مشكلات بازده حقیقی منفی برای 2/3 میلیون نفر صاحبان سهام است كه برای عرضه امكانات مالی خود به یاری سرمایه‌گذاران و تولیدكنندگان اقتصاد آمده بودند ولی اكنون به جای پاداش و تشویق، پس‌اندازهای خود را بر باد رفته می‌بینند . افق روشنی هم در مقابل آنان دیده نمی‌شود. بعضی از این مشكلات عبارتند از: -عدم شناخت درست مردم و مسئولان از جایگاه بالقوه بسیار مهم بازار سهام در رشد اقتصادی. - اولویت پائین دولت برای حل مشكل بحران و سقوط بازار سهام در سالهای84-1383 . - بزرگ بودن نقش دولت در فعالیت‌های اقتصادی و وجود مقاومت ذاتی آن برای گسترش فعالیت‌های بخش خصوصی. - قابلیت پائین نقدن شدن سهام . - ابهام در چگونگی اجرای خصوصی‌سازی و اجرای سیاست های كلی اصل 44 قانون اساسی. - سایه سنگین و غیرشفاف توزیع سهام عدالت بر بازار سهام. چگونگی عرضه احتمالی سهام عدالت در بازار سهام مشخص نیست و می‌تواند به اشكال مختلف بازار سهام را متأثر سازد. - نا مناسب بودن شرایط حضور سرمایه‌گذاران حقیقی و حقوقی خارجی در بازار سهام به منظور استفاده از ظرفیت منابع مالی آنها و انتقال فن آوری های جهانی. اتخاذ و اجرای راهكارهای علمی و عملیاتی برای حل چالشهای فوق و یا تخفیف آن گریز ناپذیر است
سیاستهای تجاری در جهت اتكاء بیشتر به درآمدهای نفتی و ركودتولید
سیاستهای بازرگانی بخش مهمی از نظام انگیزشهای مالی را در بر میگیرد. این سیاستها شامل تعیین نرخ ارز ، تعرفه های بازرگانی و تدابیر غیر تعرفه ای در حمایت از صنایع داخلی و مشوقهای صادراتی است. انتظار می رود سیاستهای بازرگانی به نحوی تنظیم شود كه ضمن دستیابی به تعادل در بازرگانی خارجی، فعالیتهای داخلی به صورت گزینشی و هدفمند مورد حمایت قرار گیرند و توان رقابتی لازم را در بازار جهانی كسب كنند. در دو سال اخیر ارزش واردات كشور در هر سال بالغ بر 41 میلیارد دلار بوده است(گزارش های بانك مركزی). سیل واردات محصولات كشاورزی و صنعتی آسیب جدی بر فعالیتهای تولیدی كشور وارد می كند. تولید كنندگان داخلی تحت فشار واردات كالاهای مصرفی كه از مجاری گمركی و یا به صورت قاچاق وارد می شود هستند ، ولی دولت بدون توجه به عامل مهم آن كه نرخ ارز رسمی ثابت به همراه تورم دو رقمی است، بیشتر در پی توصیه های فرهنگی به مردم برای خرید كالاهای داخلی است. استفاده از لنگر نرخ اسمی ارز برای مقابله با تورم زمانی موجه است كه دولت همزمان با آن از طریق اعمال سیاست پولی و مالی عوامل موثر بر نقدینگی را مهار كند . در غیر این صورت تعقیب سیاست پولی و مالی انبساطی در كنار توسل به لنگر نرخ ارز، زمینه ساز ورشكستگی واحدهای تولیدكننده كالاهای قابل مبادله و گسترش بخش های تولید كننده كالاهای غیر قابل مبادله است ( بیماری هلندی)
خوشبختانه در دو سال اخیر به رغم كاهش توان رقابتی اقتصاد كشور، صادرات غیر نفتی افزایش یافته است. می توان استدلال كرد كه این افزایش در صورت تداوم تقویت ریال در مقابل ارزهای خارجی استمرار نخواهد یافت . واقعیت این است كه در سبد صادرات غیر نفتی ایران كالاهای انرژی بر مانند محصولات پتروشیمی، فلزات اساسی و محصولات كانی غیر فلزی سهم عمده ای را دارند. با افزایش قیمت انرژی در بازار جهانی، هم قیمت این كالاها افزایش می یابد و هم صنایع انرژی بر كشور از یارانه پنهان بیشتری بهره مند می شوند و كاهش توان رقابتی آنها از این طریق جبران می شود. گفتنی است تقویت صادرات غیر نفتی از طریق انرژی ارزانی كه در كالاهای انرژی بر وجود دارد، فاقد توجیه اقتصادی است
افزون بر آن، سیاستهای دولت در زمینه تعامل با كشورهای بزرگ صنعتی سازنده نبوده و كشور را در وضعیت تحریم اقتصادی قرار داده است. محدودیتهای اعمال شده توسط موسسات مالی بین المللی موجب مسدود شدن اعتبارات تجاری، فاینانس و ورود سرمایه خارجی به كشور می شود و این همه موجب اختلالات جدی در تجارت خارجی ایران شده است
ممنوعیت صدور سیمان، آهن آلات ساختمانی و برخی از كالاهای كمیاب به منظور جلوگیری از افزایش قیمت این كالاها در بازار داخلی نیز سیاست تجاری دیگری است كه توسط دولت به كار گرفته شده است. متاسفانه از این طریق بازارهایی كه به زحمت بدست آمده از دست صادر كنندگان داخلی خارج شده و ورود مجدد به این بازارها برای تولید كنندگان داخلی دشوار و پر هزینه خواهد شد
پیامد استمرار شرایط فوق موجب تشدید نابرابریهای اقتصادی ، تداوم بحران بیكاری، و كاهش رشد اقتصاد ملی خواهدبود. كه ضرورت سریعتر اصلاح سیاستهای تجاری حاكم را مطرح می نماید
محدودیت حجم سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی
سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی می تواند شكاف پس انداز و سرمایه‌گذاری داخلی را كاهش دهد و از طریق ورود تكنولوژی پیشرفته و فنون مدیریت جدید بر بهره وری و توان رقابتی اقتصاد كشور تاثیر مثبت بر جای گذارد و به واسطه دسترسی به مجاری بازاریابی و فروش شركتهای فرا ملیتی ورود به بازار جهانی را تسهیل نماید. در دوره برنامه سوم با تصویب قانون سرمایه‌گذاری خارجی و اصلاح قانون مالیاتهای مستقیم و بالاخره تنش زدایی در مناسبات بین الملی بستر مناسبی برای جذب سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی به وجود آمد و آمارهای رسمی نیز موید آن است
درسالهای اخیر سیاست كشور در قبال سرمایه‌گذاری خارجی دگرگون شد. مهمترین پروژه‌های سرمایه‌گذاری خارجی در صنعت خود رو سازی، مخابرات و فرودگاه امام زیر سئوال رفت و از آن میان، اجرای دو پروژه بزرگ منتفی شد. در وضعیتی كه فاینانس خارجی پروژه های سرمایه‌گذاری متوقف شده است و گشایش اعتبارات اسنادی برای كالاهای وارداتی با مشكلات جدی مواجه گردیده است، انتظار نمی رود در زمینه جذب سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی موفقیتی نصیب دولت شود
به رغم تحولات نامساعد یاد شده، اخیرا وزارت صنایع و معادن به نقل از سازمان سرمایه‌گذاری وزارت امور اقتصادی و دارایی خبر از تصویب طرحهای سرمایه‌گذاری خارجی به مبلغ 5/10 میلیارد دلار می دهد. در این مورد توضیح این نكته ضروری است كه تصویب مجوزهای سرمایه‌گذاری به معنای تحقق سرمایه‌گذاری نیست. به همین دلیل در آمارهای انكتاد كه منبع معتبر بین المللی در این حوزه است چنین دستاوردی به ثبت نرسیده و ارقام تحقق یافته حداكثر 5 درصد رقم اعلام شده است. نكته دیگر این است كه در قانون سرمایه‌گذاری خارجی ایران فاینانس و بیع متقابل نیز در زمره سرمایه‌گذاری خارجی طبقه بندی شده است. این اعتبارات تفاوت آشكار با سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی دارد. لذا به نظر می رسد ارقام وزارت صنایع ، تصویر درستی از سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در كشور به دست نمی دهد

ضرورت توجه بلند مدت به بازار كار
در پی نرخهای رشد بالای جمعیت در دهه‌های گذشته، جامعه ما با یك پدیده جدید جمعیتی مواجه شده است. شناخت ویژگی‌های این پدیده و درك الزامات و پیامدهای آن نیازمند روش و نگاه تازه‌ای به این موضوع است. جمعیت در طول سالهای 85-1355 بیش از دو برابر گشته و یك جمعیت 36 میلیونی زیر 25 سال شكل گرفته است كه تا پایان قرن حاضر بر همه اركان اقتصادی و اجتماعی، به ویژه بازار كار كشور اثر گذارخواهد بود. با توجه به این عرضه بالقوه نیروی كار، اگر نرخ مشاركت فعلی افزایش چندانی نیابد ، برای آن كه نرخ بیكاری نیز در سطح قابل تحملی قرار بگیرد، لازم است سالانه نزدیك به یك میلیون فرصت شغلی برای یك دوره طولانی در كشور بوجود آید
بر اساس آمارهای اعلام شده در طول سالهای1385-1365 نزدیك به 9474 هزار فرصت شغلی ایجاد شده است (یعنی سالانه حدود 474 هزار فرصت شغلی )كه هر چند دستاورد در خور توجهی برای كشور محسوب می گردد، با نیاز به ایجاد یك میلیون شغل در سال فاصله زیادی دارد. از این گذشته نكته مهمی كه باید به آن توجه شود، متفاوت بودن فرصت شغلی از اشتغال است. اخیرا دولت اعلام كرد كه در 18 ماه گذشته دو میلیون شغل ایجاد شده است. باید توجه كرد كه اگر حتی این رقم درست باشد و حقیقتاً اعتبارات اشتغال زای ارائه شده، به تحقق این حجم از فرصت شغلی انجامیده باشد، این به معنی افزایش اشتغال كلی كشور به اندازه دو میلیون شغل نیست. چه بسا هنگامی كه دولت با ارائه تسهیلات اشتغال زا به یك بخش از متقاضیان، برای آنها فرصت شغلی ایجاد می كند، همزمان در بخش دیگری از اقتصاد، شاغلان موجود در حال اخراج یا بیكار شدن هستند. بنابراین نه اعطای تسهیلات اشتغال زا به منزله ایجاد قطعی شغل است (چون بسیاری از این اعتبارات در موضع خود مصرف نمی شوند) و نه ایجاد فرصت شغلی به مفهوم افزایش اشتغال است. (گزیده نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسكن 1385 ، مركز آمار ایران)
علاوه بر این امروزه در سطح جهان ایجاد كار شایسته یكی از اهداف اساسی دولتها محسوب می شود و كارشناسان و سیاستگذاران بر این باورند كه صرف ایجاد فرصت شغلی دیگر كافی نیست. كار شایسته دارای چهار ركن ایجاد اشتغال مولد، اعتلای حقوق كار ،گسترش تامین اجتماعی و افزایش گفتگوهای اجتماعی است
اینك باید پرسید كه
چه تحول ساختاری از منظر نگرش ها، نهادها و قوانین صورت گرفته است كه انتظار برود در سالهای آتی تا سقف یك میلیون فرصت شغلی_ كه از پایداری مطلوبی هم برخوردار باشد_ پدید آید؟
چه تحول ساختاری از منظر رشد اقتصادی، میزان سرمایه‌گذاری و موجودی دانش در سطح مدیریت بنگاههای فعلی و ایجاد بنگاههای جدید صورت خواهد گرفت تا فرصت های شغلی مورد انتظار ایجاد شود؟
آیا انگیزش ها و رژیم نهادی اقتصادی و سیاسی مناسب و جدیدی برای استفاده وسیع و كارآمد از دانش موجود جهانی برای توسعه یاد گیری، نوآوری و ایجاد فرصت های كارآفرینی به وجود آمده است؟
آیا زیرساختهای اطلاعاتی و ارتباطی پویا ، قابل رقابت و نوآور كه می تواند مقدمه ای برای نیل به اقتصاد دانش باشد به وجود آمده است؟
در این راستا موضوعاتی قابل طرح هستند كه در چهار چوب بنگاههای اقتصادی و منابع انسانی باید مورد تامل قرار گیرند
میزان پایداری و ثبات بازار كار از سوی بخش تقاضای این بازار بسیار شكننده است و با هرگونه سیاستگذاری كلان بدون توجه به آثار آن در بازار كار وضعیت به مراتب حادتر خواهد شد
برای پاسخگوئی به عرضه جدید نیروی كار و تاسیس بنگاه های جدید، لازم است به مزیت های نسبی اقتصاد ایران با توجه به "آثار جهانی شدن بر بازار نهاده ها و محصول" ، "رشد بدون اشتغال" و "دانش بر شدن اقتصادها" توجه شود
با توجه به این كه نسبت پس انداز و سرمایه‌گذاری به تولید ناخالص داخلی كشور در حد قابل قبولی می باشد و افزایش آن تقریبا بسیار دشوار می نماید، از این پس باید به فكر افزایش كارایی سرمایه‌گذاری بود و به طور جدی از طولانی شدن اجرای طرح های عمرانی و تعریف طرحهای جدید اجتناب كرد
با توجه به مشكلات داخلی و خارجی فرا روی بنگاهها ، باید وقت و سرمایه های زیادی مصروف فعالیت های آموزشی بنگاهها و سازمانها شود و این مسئله كه چه كسانی ، چه آموزش هایی باید ببینند در دستور كار قرار بگیرد
در بسیاری از مناطق جهان، كاهش ارتباط بین رشد اقتصادی و اشتغال یك واقعیت ملموس است. از اینرو گرچه در هدف‌‏گذاری اقتصاد كلان، ایجاد اشتغال باید در كانون توجه سیاستگزاران قرار گیرد ولی در عین حال توجه به مبادله احتمالی سایر اهداف اقتصاد كلان با اشتغال ضروری است
اقتصاد ایران تاكنون همه هزینه های لازم را برای تجهیز و مهیا كردن این جمعیت پرداخت كرده است ، اینك می تواند با ایجاد اشتغال از این مزیت در حوزه تولید نیز برخوردار گردد
ملاحظات فوق بیانگر سنگینی و پیچیدگی وظیفه دولت در ساماندهی بازار كار است. توجه شود كه ایجاد اشتغال در درجه اول از وظایف بخش خصوصی است و وظیفه دولت در این زمینه ایجاد فضای مساعد كسب و كار برای حل معضل اشتغال توسط بخش خصوصی است

كم‌توجهی به خصوصی‌سازی و اجرای سیاست های كلی اصل44 قانون اساسی
ناكارآمدی بخش دولتی در فعالیت های اقتصادی و ضرورت استفاده از توان بالای بخش خصوصی، مسئولان كشور و مجمع تشخیص مصلحت نظام را بر آن داشته است كه با تصویب سیاست های كلی اصل 44 قانون اساسی گام مهمی در جهت محول كردن نقش بیشتر به بخش خصوصی در حوزه تصدیهای اقتصادی بردارند. می توان گفت سرنوشت آینده اقتصاد كشور تا حد زیادی در گروی اجرای موفقیت آمیز این سیاستها در طول دوره برنامه های چهارم و پنجم است. ولی بر خورد دولت با سیاست های اجرایی اصل 44 توام با وقفه زمانی و سیاست صبر و انتظار بوده است
بند (الف) سیاست های كلی اصل 44 ناظر به تدابیری است كه از بزرگ شدن بخش دولتی جلو گیری می كند و حوزه فعالیتهای بخش خصوصی و تعاونی را گسترش می دهد. ممنوعیت دولت از انجام فعالیتهای جدید خارج از موارد صدر اصل 44 و الزام آن به واگذاری سالانه 20 درصد این قبیل فعالیتها تا پایان برنامه چهارم، در زمره مهمترین تدابیری است كه برای جلوگیری از بزرگ شدن دولت اتخاذ شده است. عملكرد دولت در دو سال اخیر در راستای این بند نبوده است. بدین معنی كه با واگذاری اجرای بسیاری از طرحهای عمرانی به نهادهای وابسته به دولت خلاف این بند عمل كرده است. از این گذشته در زمینه واگذاری سالانه 20 درصد فعالیتهای یاد شده به بخش خصوصی نیز دولت ناكام بوده است
به موجب بند (الف) سیاست ها، بخش خصوصی همچنین می تواند در صنایع بزرگ و مادر و معادن ( به استثنای نفت و گاز) و كلیه امور پست و مخابرات (به استثنای شبكه های مادر مخابراتی و امور واگذاری فركانس و شبكه های اصلی)، سرمایه‌گذاری كند. دولت در جهت برداشتن موانع سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در حوزه های فوق گام مشخصی برنداشته است
بند (ب) سیاست های كلی اصل 44 ناظر به تقویت بخش تعاونی در اقتصاد كشور است. در این بند هدف كمی 25 درصد تا پایان برنامه پنجم برای سهم بخش تعاونی تعیین شده است. دولت موظف شده است از طریق انگیزشهای مالی، رفع محدودیتهای قانونی و آموزشهای فنی و حرفه ای و تاسیس تعاونیها برای سه دهك اول جامعه بكوشد. تلاش دولت در این زمینه چشمگیر بوده است ولی از نتایج این تلاشها تحلیل روشنی در دست نیست. بند (ج) سیاستهای كلی اصل 44 ناظر به واگذاری فعالیتها و بنگاههای دولتی است. به موجب این بند واگذاری 80 درصد از سهام بنگاههای دولتی مشمول صدر اصل 44 به بخشهای خصوصی، شركتهای تعاونی سهامی عام و بنگاه های عمومی غیر دولتی مجاز شناخته شده است.20 درصد بقیه درمالكیت دولت باقی می ماند. در راستای این امر دولت تصمیم گرفته است نیمی از 80 در صد را به صورت سبد نامشخصی از سهام تحت عنوان سهام عدالت به اقشار كم درآمد هدیه نماید و40 درصد آن رابه بخش خصوصی واگذار كند. در این راستا دولت اقدام به تاسیس شركت كارگذاری سهام عدالت كرده است. سهامداران این شركت شامل دولت و شركت‌‏های سرمایه‌گذاری استانی هستند و مالكیت بخش بزرگی از سهام شركتهای صدر اصل 44 به این شركت منتقل خواهد شد. افزون بر این دولت اقدام به ایجاد 30 شركت سرمایه‌گذاری استانی و 337 شركت تعاونی شهرستانی كرده است
در زمینه مالكیت و مدیریت شركت های صدر اصل 44 ابهامات فراوانی وجود دارد. این ابهامات می تواند به فساد مالی، رانت جویی ،سوء مدیریت بیشتر، تداخل گرایشات سیاسی در تصمیمات اقتصادی، افزایش نقدینگی، وافزایش مصرف جامعه بیانجامد. توجه شود ارزش سهام عدالت بر اساس برآوردهای صورت گرفته تاپایان سال 86 بالغ بر رقمی معادل 50 درصد از كل نقدینگی كشور خواهد بود. در شكل فعلی خود سهام عدالت برگه ای دال بر تعهد دولت است.در صورت آغاز فروش سهام عدالت در بازار ثانویه ، این قدرت خرید عظیم می تواند ضربه تورمی بزرگ دیگری به كل اقتصاد باشد
مهمترین مشكل این است كه عملا دولت مالك 20 درصد سهام شركت های صدر اصل 44 خواهد بود و شركت كارگزاری سهام عدالت نیز كه در سازمان خصوصی سازی شكل گرفته 40 درصد سهام این شركت ها را در اختیار خواهد داشت. بدین ترتیب مدیریت این شركت ها همچنان در دست دولت باقی خواهد ماند. بنابر این چه دلیلی برای بهبود كارایی این شركت ها وجود دارد
به‌‏علاوه عملا میان مالكیت و مدیریت در داخل بخش دولتی نیز مشكل به وجود خواهد آمد. بدین معنی كه شركت كارگزاری سهام عدالت- در كنار مالكیت 20 درصدی دولت_ خود را در مدیریت شركتهای واگذارشده ذیسهم می داند.گرچه این شركت عملا نخواهد توانست شركتهای تحت پوشش را اداره كند و مدیریت این شركت ها همچون گذشته در اختیار شركت های مادر تخصصی باقی خواهد ماند، این مشكل می تواند به سو مدیریت در شركت های دولتی دامن زند
كار گسترده و سریع كارشناسی برای احتراز از تشدید ناكارآمدی های حاصل از خصوصی سازی به روش فوق ضروری است. ادامه ابهامات و نااطمینانی ها شرایط را دشوارتر خواهد كرد
نامساعد شدن فضای كسب و كار
در میان اقتصاد دانان بر سر این نكته كه اجرای سیاست های كلی اصل 44 قانون اساسی و نیز ایجاد فرصت های اشتغال و درآمدبیشتر در اقتصاد كشور مستلزم توانمند سازی بخش خصوصی از طریق كاستن از هزینه ها و ریسك های عاملان خصوصی و برداشتن موانع رقابت برای آن است، اتفاق نظر وجود دارد. متاسفانه به رغم اعلام رسمی دولت مبنی بر پیگیری اهداف فوق، سیاست ها و رفتارهای دولت در دو سال اخیر در جهت تحقق این اهداف سمت گیری نشده و فضای سرمایه گذاری و كسب و كار را نا مساعدتر كرده است. یكی از عوامل موثر بر هزینه های بخش خصوصی فساد اداری است. دولت نهم مبارزه با فساد و رانت جویی را در دستور كار خود قرار داده است. اما نه تنها در این زمینه اقدامی مشخص صورت نگرفته بلكه با دخالت نا مناسب در بازار كالاها و بازار سرمایه ناخواسته بستر مساعدی را برای فساد و رانت جویی بیشتر به وجود آورده است. بر خلاف ادعاهای رسمی، آمارهای بین المللی بیانگر سقوط 13 پله ای ایران از نظر مبارزه با فساد است(شفافیت بین المللی ، 2006 )
نگاه دولت به بخش خصوصی بزرگ و مستقل منفی است. بهمین جهت دولت در دو سال اخیر در صدد تقویت جایگاه بخش خصوصی خرده پا و كوچك در اقتصاد كشور بر آمده است. غافل از این كه وجود بنگاه های بزرگ و كوچك در كنار هم برای دست یابی به كارایی اقتصادی و توان رقابتی ضروری است
دخالت‌‏های شدید دولت در بازار پول و سرمایه ، بخش مالی كشور را در معرض مخاطرات جدی ورشكستگی قرار داده و در كنار آن نیز تبعات بلندمدت منفی بر توسعه بخش حقیقی داشته است. افزایش تسهیلات تكلیفی بانك ها و الزام بانك ها به تخصیص منابع یارانه ای بیشتر به طرح های موسوم به زود بازده و اشتغال زا ، نه تنها سیستم بانكی را در معرض هزینه افزایش مطالبات مشكوك الوصول قرار داده، بلكه دسترسی مدیران شركت های خصوصی را به اعتبارت بانكی محدودتر كرده است . در چنین وضعیتی تامین مالی سرمایه‌گذاری های بزرگ برای كسب و كار دشوارتر شده است
در وضعیتی كه موانع ورود به كسب و كار و خروج از آن زیاد است، در معاملات دولتی و سرمایه‌گذاریهای عمرانی ، برای شركتهای دولتی به زیان شركتهای خصوصی حق تقدم قائل می شویم، بازارهای مالی در انحصار دولت است، هنوز قانون رقابت و سیاست رقابتی از قوه به فعل در نیامده است و زیر ساختهای فیزیكی در زمان و مكان مناسب در دسترس نیست، می توان گفت هنوز موانع رقابت در اقتصاد ایران بالا است. مداخله دولت در زمینه نرخ گذاری رسمی تعدادی از كالاها نیز موجب خسران زیاد بخش خصوصی و زیان دهی سرمایه‌گذاری های انجام شده در برخی از فعالیت های اقتصادی شده است. نمونه بارز این مداخلات را می توان در مورد سیمان و آهن آلات ساختمانی دید
می‌‏توان نتیجه گرفت كه سیاست های دولت با بالا بردن هزینه بخش خصوصی بر فرصت ها و انگیزه های شركت های خصوصی( اعم از داخلی و خارجی) برای سرمایه‌گذاری و تولید تاثیر منفی بر جای گذارده و توان مشاركت بخش خصوصی را به ویژه در فعالیت های اقتصادی تضعیف نموده است. در این شرایط نمی توان انتظار داشت كه بخش خصوصی به رشد سریع دست یابد و در سایه رشد دراز مدت سهم آن در تولید ناخالص داخلی در همسنجی با بخش عمومی چنان افزایش یابد كه نقش فائقه را در اقتصاد كشور ایفا كند
پایداری فقر و نابرابری
فقر و نابرابری محصول عملكرد نظام اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه است. پدیده ای عارضی نیست كه بتواند از طریق برخوردهای احساسی و مقطعی مرتفع گردد. ایران از چنان قابلیت های تولیدی بالایی برخوردار است كه وجود اشكال تاثر بار فقر و نابرابری در آن موجب سر افكندگی هر ایرانی است. فقر و نابرابری كه به دلیل گستردگی، بخشی از تصویر دائمی جامعه شده است، این پرسش را در اذهان مطرح می كند كه چه كسی مسئول نابسامانی ها است و نقش تشكیلات پرهزینه دولتی و نهادهای غیر دولتی كه از ردیف بودجه های دولتی نیز برخوردارند چیست؟
گرچه این پدیده محصول دولت فعلی نیست و بخش زیادی از آن میراث دولت های گذشته است و راه حل آن نیز آسان و سریع نیست، اما آنچه كه سهم دولت نهم را در این نابسامانی ها برجسته می كند تقارن شعارهای عدالت محور از یك سو و گسترش پدیده فقر و فساد و نابرابری های تحقیر كننده عزت انسان های محروم از سوی دیگر است
از ابتدای دولت نهم بیم آن می رفت كه تاكیدات فاقد پشتوانه های علمی و عملی بر عدالت محور بودن سیاست های اقتصادی دولت، دیر یا زود نتایجی مشابه پدیده های آمریكای لاتینی آن را در پی داشته باشد كه در آنها قربانیان اصلی، خود محرومین و فقرا بوده اند. اگر شعارهای عدالت محور بتواند در كوتاه مدت كثیری از قربانیان بی عدالتی های اقتصادی را مجذوب كند اما در میان مدت آسیب ها و سرخوردگی های ناشی از عدم تحقق انتظارات و وعده های غیر عملی می تواند برای هر جامعه ای ، به ویژه جامعه جوان ما، جبران ناپذیر باشد. بدون داشتن یك درك منسجم از عدالت كه اسناد منتشره از سوی دولت نهم شواهدی از آن را عرضه نكرده است ، نمی توان امیدی به موفقیت طرح های خلق الساعه داشت. در مقابل ارائه و اجرای طرح های غیر منسجم و غیر متجانس، رانت جویانی را كه هدف حمله شعارهای دولت بوده اند، بیش از هر گروه دیگری امیدوار كرده است كه برندگان اصلی سیاست های اقتصادی و شعار های عدالت محور دولت نهم باشند. به عنوان نمونه، روشهای غیر علمی برقراری عدالت تحت عنوان مبارزه با بیكاری، فقر و حمایت از گروههای كم درآمد كه بهانه ای برای تزریق بی سابقه درآمدهای نفتی نیز بوده، تورم لجام گسیخته ای را به ویژه در بخش مسكن در پی داشته است كه نتیجه آن از یك سو ثروتهای كلانی را برای گروهی قلیل با درآمدهای بالا فراهم آورده است و از سوی دیگر امید جوانان و گروههای كم درآمد برای تامین مسكن مناسب ، هر چند كوچك را از میان برده است. چنین روشهایی بیش از آن كه موجب آرامش و اعتماد در جامعه شده باشد، كاهش اعتماد عمومی را نسبت به عملكرد دولت در پی داشته و دارد
هیچ جامعه ای صرفا با تزریق منابع مالی رایگان به توسعه دست نیافته است. مادامی كه جامعه در دوران بحرانی آزموده نشود، فرهنگ مقاومت، صبر، قناعت ، همدردی، مشاركت، سخت كوشی و تلاش شكل نمی گیرد. هیچ جامعه ای بدون طی این فرایند به توسعه دست نیافته است و جامعه ما نیز مستثنی از این قاعده نیست. شیوه كنونی تزریق پول نفت برای حل معضلات اقتصادی این امكان را از جامعه گرفته است و در عوض روحیه تسلیم، توقع بدون تلاش، بی صبری، مصرف طلبی و اسراف، نفع طلبی و فردگرایی منحط ، تن پروری و زیاده خواهی را ترویج می كند و حاصلی جز سفله پروری و ریا در پی نداشته و ندارد. راه حل پایه ای برای حل معضل فقر و نابرابری توجه علمی به ساز و كار عملیاتی آن است. فقط با اصلاح و كارآمدی مجموعه نظام اقتصادی و اجتماعی می توان با این پدیده به صورت ریشه ای و پایدار برخورد نمود. توجه صرف دولت به اهدای كمك به گروه های كم درآمد، بیانگر نگرش احساسی (نه علمی) به یك معضل پیچیده است. با اتكا به گشایش های درآمدی نفتی ایجادشده هم می توان با سرمایه‌گذاری های بزرگ ملی، فرصتهای شغلی با بهره وری بالا برای گروه های كم درآمد و بیكار فراهم نمود و هم می توان راهبرد توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی فقیران را از طریق ایجاد، تثبیت و تقویت تشكل های اقتصادی و اجتماعی ، مهارت افزایی ، بسط ظرفیتهای جسمی و فكری برای نوآوری، كارآفرینی و تجهیز سرمایه های كوچك وتامین مالی خرد اقتصادی مورد توجه قرار داد

سیاست‌‏های منطقه‌ای و تضعیف نهاد برنامه‌‏ریزی در استان‌‏ها
در دو سال گذشته سفرهای استانی به عنوان سیاست محوری دولت نهم برای تسریع عمران و توسعه استان ها و مناطق كشور شناخته شده و تاكنون 29 سفر ( تقریباً در همه استانهای كشور ) انجام شده است. صرفنظر از نقدهای مهمی كه بر اصل این سفرها به عنوان ابزار برنامه ریزی توسعه استانها، چند و چون فرایند آماده سازی مصوبات ، و تامین منابع مالی آن وجود دارد، محتوای مصوبات موجود بسیار قابل تأمل است. در غالب موارد راهبردهای بلندمدت توسعه استان ها، اسناد كارشناسی موجود، ملاحظات آمایشی و الزامات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خاص مناطق و معیارهای اهمیت و معناداری توسعه مورد توجه قرار نگرفته است. مصوبات با محتوایی كم و بیش یكسان، صدها و بلكه هزاران پروژه كوچك و بزرگ عمرانی را برمبنای رویه های از بالا به پائین، با رویكردی كاملاً فیزیكی و باور تلویحی به معجزه آفرینی منابع مالی در دستور اجرا قرار داده است. از میان حدود 3 هزار بند مصوب ، مسایل مهم نهادی توسعه استانها كمتر مورد توجه قرار گرفته است . همچنان بهبود حقوق مالكیت، برقراری استانداردها، ارتقاء مشاركت ،تقویت نظام كارفرمایی، توانمند سازی نهادهای مدنی و تشكل های اقتصادی، ایجاد ظرفیت های پیمانكاری، كارآمد سازی دارایی های خرد، و نظام انگیزش مورد غفلت قرار گرفته است
علاوه بر این از مهر ماه سال گذشته با دستور ادغام سازمان مدیریت استان ها دراستانداری ها ، مهمترین نهاد توسعه ای استان ها با بلاتكلیفی و تعلیق كامل مواجه شده است. این تصمیم با ایرادها و اشكالات حقوقی ، اداری، اقتصادی و مالی بسیاری مواجه است. از جمله این تصمیم با قانون اساسی، قانون برنامه و بودجه، قانون محاسبات عمومی و قانون برنامه چهارم در تعارض جدی است . جایگاه نهاد برنامه ریزی توسعه در سطح ملی و استانها تضعیف شده و ارتباط سازمانی، نحوه پاسخگویی و كنترل و نظارتهای مالی و بودجه ای با ابهامات بسیار زیادی مواجه شده است . به رغم مخالفت های صریح نهادهای مسئول قانونی، كارشناسان و صاحبنظران و نمایندگان محترم مجلس ازجمله برخی از همكاران و همفكران نزدیك به دولت، ادغام سازمان های مدیریت و برنامه‌ریزی استان ها در استانداری ها بود، تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری كارشناسانه و بیطرفانه برای توسعه بلندمدت استان ها را با مخاطرات جدی مواجه كرده است

اهمیت تعامل با جهان خارج
نظریه اقتصادی معاصر بیانگر آن است كه در دنیای جهانی شده امروز هیچ كشوری نمی تواند بدون تعامل سازنده با دنیای خارج به توسعه اقتصادی و رشد و شكوفایی دست یابد. از همین منظر برنامه چهارم و سند چشم انداز كه سند وفاق ملّی است، تعامل سازنده با جهان خارج را مورد توجه خاص قرار داده است. امكانات كشورهای دیگر به جهت سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی ، بهره‌مند شدن از فن‌آوری‌های گسترده بشری، و تأمین فضای مناسب برای فعالان اقتصادی ایران در تأمین رشد اقتصادی بالاتر حال و آینده و رفاه مردم كشور سهم قابل توجهی دارد. در بعضی از بخش‌ها مانند مؤسسات بانكی، نقل و انتقالات مالی، تجارت بین‌الملل، گردش فعالیت‌ها موكول و محدود به رعایت ضوابط جامعه بین‌الملل است. نادیده گرفتن تعامل مناسب جهانی هزینه سنگینی را بر اقتصاد امروز كشور و نسل‌های آتی تحمیل می‌نماید
از جهت تنش های بین المللی هزینه‌های تحمیلی به اقتصاد كشور ناچیز گرفته می‌شود و تحلیل‌های روشنی در این زمینه ارائه نمی‌شود تا در تصمیم‌گیری های سیاسی و ملی مسئولان و مردم ملحوظ گردد. این درست در زمانی است كه خوشبختانه كشور فرصت‌های طلایی خوبی نیز برای بهره‌مندی بیشتر از امكانات اقتصادی جهان دارد، ولی از این فرصت‌ها كه در مواردی بخشی از هزینه‌های آن را نیز اقتصاد كشور پرداخته است بهره‌مند نمی شود. در مقابل اقتصادهای كوچك و بزرگ متعددی در همسایگی كشور و یا در شرق دور وجود دارند كه با حفظ ارزش‌ها و منافع ملّی از تعامل مناسب جهانی و فرصت‌های موجود و حتی فرصت های فراهم شده توسط اقتصاد ایران استفاده كرده و نه تنها بر رشد بالاتری دست یافته اند، بلكه بر تصمیمات جهانی نیز تأثیرگذار تر شده‌اند
كاهش سرمایه اجتماعی
شاید اكنون ـ پس از نزدیك به دو سال مدیریت دولت نهم ـ این پرسش اساسی پیش آمده باشد كه چرا به رغم فرصت تاریخی و استثنایی افزایش قیمت های نفت و این همه تلاش و سیاست گذاری وتزریق منابع مالی و اعتباری به اقتصاد ایران، تحرك لازم در اقتصاد مشاهده نمی شود و مشكلاتی كه دولتمردان جدید بر مبنای آنها دولت های پیشین را به ناتوانی متهم می كردند، همچنان باقی است. متاسفانه این حكایت، در تاریخ معاصر ایران داستانی مكرر است. مسئولان جدید تا دریابند كه اقتصاد را قاعده مندی هایی است، چه هزینه ها كه تحمیل نشده است و تا فرصت یابند كه این تجربه پرهزینه را به كار بندند و در رفتارهای غیرقابل پیش بینی خود تجدید نظر كنند و عقل عرفی كارشناسانه را جایگزین تصمیمات یكباره آرمانی كنند، فرصت آنان منقضی شده است و باید امارت به دیگری بسپارند
اما حاصل این رفت و برگشت های مكرر سیاستی، و حاصل این سیاست های یكباره و بی نتیجه، علاوه بر هزینه های سنگین اجرای آنها، چیزی نیست جز فرو ریختن دیوارهای اعتماد ملی. این نكته همان چیزی است كه باید چشم اسفندیار اقتصاد ایران خواند. دولت ها می آیند و می روند ـ و البته با تمام نیرو و گاه خالصانه می كوشند گامی در جهت برون رفت اقتصاد ایران از این در ماندگی تاریخی بردارند ـ اما آنچه برجای می گذراند، بی ثباتی و بی اعتمادی است . اعتماد، ماده سازنده «سرمایه اجتماعی» است و شكل گیری سرمایه اجتماعی پرهزینه ترین و تدریجی ترین فرایند در مسیر توسعه ملتها است
در نظریه پردازی توسعه، جامعه شناسان و اقتصاددانان همنوا شده اند كه نقطه مركزی توسعه، «سرمایه اجتماعی» است. از این دیدگاه سرمایه اجتماعی در مقایسه با دو گونه دیگر سرمایه (اقتصادی و انسانی) نقش زیربنایی دارد. یعنی بدون وجود سطح معینی از سرمایه اجتماعی، نمی توان با سرمایه‌گذاری مالی یا سرمایه‌گذاری در نیروی انسانی به توسعه دست یافت. مشاهده شده است كه تنها بر بستر سرمایه اجتماعی است كه می توان سرمایه اقتصادی را به بازدهی انداخت و سرمایه انسانی را پویا ساخت
گاه دولت ها ـ با وجودی كه می كوشند با تشویق سرمایه‌گذاری اقتصادی، تولید را تحرك بخشند ـ خود عامل تخریب سرمایه اجتماعی می شوند و بنابراین بر سر شاخ، بن می برند. راز این كه سالهاست دولت ها در اقتصاد ایران سرمایه‌گذاری می كنند ولی نتیجه نمی گیرند، در همین جاست. بعضی از شواهد نشان می دهد كه سرمایه اجتماعی در ایران وارد دامنه نزولی خود شده است . سرمایه اجتماعی متغیری خود افزاست. اگر به رشد بیفتد نرخ رشد خود را تشدید می كند و اگر وارد فرایند كاهش شود خود را به سقوط می كشاند. اگر حكومت در ایران با یك چالش اساسی روبه رو باشد همانا كاهش سرمایه اجتماعی است
جامعه شناسان یكی از مولفه های مهم سرمایه اجتماعی را «اعتماد عام» می دانند. و اعتماد مردم به دولت و مراجع رسمی بخش مهمی از اعتماد عام است. هیچ آفتی برای اعتماد مردم به دولت بیش از بی ثباتی سیاست ها، شتابزدگی تصمیمات و اتخاذ سیاست های بلند پروازانه نیست. مردم این ها را خوب می فهمند و در تصمیمات اقتصادی خود دخالت میدهند. مردم چگونه به دولت اعتماد كنند و سرمایه های خود را از طریق سرمایه‌گذاری در معرض خطر بگذارند و زمین گیر كنند، در حالی كه بارها و بارها دیده اند كه سرمایه ها و دارایی هایشان با یك سخنرانی در معرض تهدید و نابودی قرار گرفته است، تجارتشان به یك باره با یك تصمیم ناگهانی دولت ممنوع شده است و یا تجار بزرگشان ـ حتی اگر خطا كار ـ از طریق رسانه های عمومی بی حرمت شده اند. مردم چگونه به تصمیمات و قول و قرارهای یك دولت اعتماد كنند در حالی كه می بینند یك شبه یك وزیر عزل می شود بدون آن كه بدانند عملكرد او چگونه یا تخلف و قصور او چه بوده است. مردم چگونه اعتماد كنند وقتی همه تجربه های پرهزینه گذشته انكار و بر تجارب تازه ناشناخته اصرار می شود؟ در شرایطی كه تصمیمات كلیدی اقتصادی نه تنها به تاخیر می افتد بلكه پس از تصمیم گیری ، مجددا مصوبات با دستورهای متناقض، اجرا نمی شوند و یا مورد تردید قرار می گیرند، اعتماد چگونه می تواند شكل بگیرد؟
جهش های اقتصادی ، حاصل حضور نیروهای خلاق فكری و اقتصادی در عرصه عمل است و این نیروها معمولا تصمیم های خود را بر عقلانیتی تاریخی استوار می سازند. اگر رفتار دولتیان از ثبات و عقلانیت كافی برخوردار نباشد، عقلانیت تاریخی به این نیروهای خط شكن در حوزه های فناوری ، تولید و تجارت علامت می دهد و سطح اعتماد آنان را نسبت به دولت و رفتارهای آن كاهش می دهد.برای نیرو های خلاق در عرصه اقتصاد ، همه رفتارهای بی قاعده دولت ، علامتی برای بی اعتمادی به فضای كسب و كار تلقی می شود
مثلا آنان تجربه تلخ برنامه پنجم پیش از انقلاب را در خاطر دارند كه دولت _ علیرغم مخالفت و انتقادهای اقتصاد دانان و حتی ریاست وقت سازمان برنامه و بودجه _ با استفاده بی رویه از افزایش در امدهای نفتی چه بی ثباتی ها كه برای اقتصاد به ارمغان نیاورد. همچنین در دوره اخیر تصمیم گیری یكباره برای عدم تغییر ساعت رسمی و نادیده گرفتن تجربه گذشته ایران و سایر كشورها در این زمینه ( كه سالانه موجب سوزاندن میلیارد ها تومان نفت و گاز برای تولید برق می شود)، تصمیم گیری های بی ثبات و یكباره در مورد عدم تغییر و سپس تغییر قیمت بنزین یا سهمیه بندی بنزین ، تغییر یكباره ساعات كار بانكها ، تعیین آمرانه نرخ سود بانك ها بدون توجه به نظرات كارشناسان بانك مركزی ، مداخله در مدیریت بانك های خصوصی و مبارزه های شعاری با مفاسد اقتصادی ، همه شاخص هایی هستند كه اعتماد عام نیروهای خلاق اقتصاد را نسبت به مراجع رسمی كاهش داده و موجب افول سرمایه اجتماعی شده است
بازسازی سرمایه اجتماعی، گرچه ظاهرا یك اقدام اجتماعی است اما ضروری ترین اقدام اقتصادی است كه دولت باید آغاز كند و برای این منظور توقف سیاست های مختل كننده نظم اقتصادی و اجتماعی، شرط نخست است. بر این اساس توصیه موكد این است كه دولت ـ به عنوان یك عامل مهم تاثیر گذار بر سرمایه اجتماعی ـ نه تنها در رفتارها و تصمیمات خود به تاثیر آنها بر سرمایه اجتماعی توجه كند، بلكه اندازه گیری منظم و ادواری سرمایه اجتماعی كشور را نیز در دستور كار خود قراردهد
سخن آخر
همانگونه كه گروهی از استادان اقتصاد در خرداد ماه سال 1385 در نامه ای خطاب به مقام محترم ریاست جمهوری عنوان كرده بودند، مشكلات ساختاری اقتصاد ایران تنها نتیجه عملكرد دولت نهم نیست و تلاش های این دولت برای برون رفت از این مشكلات نادیده نمی ماند. بعلاوه روشن است كه حل مسائل ساختاری اقتصاد ایران در كوتاه مدت و حتی در طول یك برنامه توسعه امكان پذیر نیست. با توجه به این امر معیار در داوری سیاستها و برنامه های دولت نهم میزان انطباق آنها با مبانی نظری علم اقتصاد و حركت در جهت حل مشكلات ساختاری اقتصاد ایران و یا تشدید آن بوده است.
در علم اقتصاد همانند همه علوم دیگر قانونمندی ها حاكم بر پدیده ها است. تحقق اهداف از جمله عدالت فقط از طریق این قانونمندی ها ممكن است. متاسفانه در دولت نهم در اتخاذ سیاست ها ، علم اقتصاد غریب مانده است و همان گونه كه در بخش های متعدد نامه ملاحظه شد، هزینه تصمیمات غیر علمی وشتابزده بسیار سنگین و غیر قابل بازگشت است كه در نهایت توسط مردم ایران و به ویژه گروه های كم درآمد پرداخت می شود. بنا به مراتب فوق انتظار می رود ، دولت نهم با عنایت به نكات عنوان شده در اتخاذ سیاستها و تدابیر اقتصادی، مبانی نظری علم اقتصاد و تجربه غنی دولتهای قبلی را در این عرصه نادیده نگیرد تا از این طریق موفقیت دولت در زمینه های اقتصادی به ویژه حصول عدالت اجتماعی و رشد اقتصادی تامین گردد. گزیده ای از بسیار ، خالصانه عنوان شد، باشد كه فردا در پیشگاه پروردگار یكتا وملت صبور و بزرگوار ایران شرمنده نباشیم

فهرست امضاءكنندگان نامه به رییس‌‏جمهوری اسلامی ایران: دكتر عزیز آرمن، دانشگاه شهید چمران اهواز دكتر سیدجواد آقاجری، دانشگاه شهید چمران اهواز دكتر عبدالمجید آهنگری، دانشگاه شهید چمران اهواز دكتر محسن ابراهیمی، دانشگاه بوعلی همدان محمدحسین ادیب، دانشگاه اصفهان دكتر حمیدرضا ارباب، دانشگاه علامه طباطبائی دكتر سیدمرتضی افقه، دانشگاه شهید چمران اهواز دكتر نعمت‌الله اكبری، دانشگاه اصفهان دكتر صادق بختیاری، دانشگاه اصفهان دكتر لطفعلی بخشی، دانشگاه علامه طباطبایی دكتر فاطمه بزازان، دانشگاه الزهراء دكتر حمید بهمن‌پور، دانشگاه علامه طباطبائی دكتر صفر پیش‌‏بین، دانشگاه شهید چمران اهواز دكتر مهدی تقوی، دانشگاه علامه طباطبائی دكتر مهدی تكیه، دانشگاه علامه طباطبائی دكتر مهدی جهرمی، دانشگاه علامه طباطبائی مرتضی چینی‌چیان، دانشگاه علامه طباطبائی دكتر محمود ختائی، دانشگاه علامه طباطبائی دكتر سهراب دل‌‏انگیزان، دانشگاه رازی كرمانشاه دكتر حمید دیهیم، دانشگاه تهران دكتر حسین راغفر، دانشگاه الزهراء دكتر علیرضا رحیمی بروجردی، دانشگاه تهران دكتر محسن رنانی، دانشگاه اصفهان دكتر منصور زرانژاد، دانشگاه شهید چمران اهواز دكتر عبدالحسین ساسان، دانشگاه اصفهان دكتر محمد ستاری‌‏فر، دانشگاه علامه طباطبائی دكتر بهرام سحابی، دانشگاه تربیت مدرس محمدتقی سیدصدر، دانشگاه شهید چمران اهواز دكتر هوشنگ شجری، دانشگاه اصفهان دكتر مصطفی شریف، دانشگاه علامه طباطبائی دكتر سعید شیركوند، دانشگاه تهران دكتر حسین صادقی، دانشگاه تربیت مدرس دكتر علی صادقی تهرانی، دانشگاه علامه طباطبائی دكتر حسن طائی، دانشگاه علامه طباطبائی دكتر عبد الله طاهری، دانشگاه علامه طباطبائی دكتر سیدكمیل طیبی، دانشگاه اصفهان دكتر رضا عاصی، دانشگاه علامه طباطبائی دكتر لطفعلی عاقلی، دانشگاه تربیت مدرس دكتر جعفر عبادی، دانشگاه تهران دكتر حسین عبده تبریزی، مدرس دانشگاه‌های مختلف دكتر سعید عیسی‌زاده، دانشگاه بوعلی همدان دكتر حسن فرازمند، دانشگاه شهید چمران اهواز دكتر علی‌اكبر قلی‌‏زاده، دانشگاه بوعلی همدان دكتر علی قنبری، دانشگاه تربیت مدرس دكتر زهرا كریمی، دانشگاه مازندران محمدولی كیانمهر، دانشگاه علامه طباطبائی دكتر وحید محمودی، دانشگاه تهران دكتر سید ابوالقاسم مرتضوی، دانشگاه تربیت مدرس دكتر سعید مشیری، دانشگاه علامه طباطبائی سیدمحمدحسن مصطفوی، دانشگاه تربیت مدرس دكتر فرشاد مومنی، دانشگاه علامه طباطبائی حجت اله میرزائی، دانشگاه علامه طباطبائی دكتر علیرضا ناصری، دانشگاه تربیت مدرس دكتر بهروز هادی زنوز، دانشگاه علامه طباطبائی دكتر ابوالقاسم هاشمی، دانشگاه شهید بهشتی دكترعلی اصغر بانویی، دانشگاه علامه طباطبائی دكتر احمد میدری، دانشگاه علامه طباطبائی

Saturday, June 2, 2007

استاندار تهران و افاضات اخير

ايشان ادعا كرده اند كساني كه (دولت اصلاحات) ديكته ننوشته اند به ديكته هزار صفحه اي دولت فعلي ايراد مي گيرند اولا" بايد گفت كه ديكته هزاران صفحه اي آقايان پراز اغلاط اصلاح نشدني واغلب بر خلاف مسير واقعي توسعه است و اگر توفيقي نيز آقايان داشته باشند از داخل ديكته هاي نوشته شده دول اصلاحات و گذشتگان است نه فقط ادعاها ازجمله اغلب افتتاحات و افزايش سرمايه گذاري خارجي و غيره. اگر شك دارند از مردم نظرسنجي كنند و ببينند كه چند در صد از مردم د ر زمان اين املا نويسان به فقر نزديك يا از آن فاصله گرفته اند ؟
از طرف ديگر ايشان نبايستي خودشان را فريب دهند چرا كه خودشان از اقبال مردم مطلع هستند و مي دانند كه نظر سنجي ها جايگاه آقايان را قبل از انتخابات معين كرده بود و حالا دوستان از چه شگردي استفاده كردند تا مثلا" كرسي 3 در صدي را به جايگاه دوم رساندند اين قضيه را نبايد به حساب مردم و غيره گذاشت بلكه بايد تكنولوژي مربوطه را كه بومي كرده اند به مردم معرفي كنند تا در مراحل بعدي نيز در اينگونه مسايل بهرمند گردند و الا دست ردي بر سينه كسي نبوده است و انشاله در انتخابات آتي اگر صحيح مي گويند موانع را رفع كنند تا اقبال مردم شريف بر همگان مشخص شود البته قبلا" نيز عموم شهروندان عزيز اين مسير را به صورت طبيعي طي كرده اند

Friday, June 1, 2007

لزوم مذاكره

اصولا" اصل مذاكره و صحبت كردن با ديگران و خود كار پسنديده و درستي تلقي مي شود و هرگز كسي را به خاطرقبول مذاكره با ديگران حتي دشمنانش صرف نظر از شرايط آن سرزنش نمي كنند چرا كه همه اولاد حضرت آدم هستيم و فقط شرايط جغرافيائي - نوع تفكر – تنوع فن آوري ها و چگونگي استيلا بر محيط زندگي خود و ديگران - نگرش دولت ها را از همديگر متفاوت ساخته و مردم آنها را از هم دور نگهداشته است
ما از بعد از انقلاب اسلامي با كشور امريكا قطع ارتباط كرده و بعلت ادامه دخالت آن در امور داخلي ايران حاظر به برقراري مجدد رابطه نشديم و حضرت امام (ره) بارها مخالفت خود را با اين رابطه اعلام نمود و رهبري نظام نيز همين روال را ادامه داده و تا تجديد نظر امريكا در سياست هاي خود بر قطع ارتباط تاكيد كردند. كه البته با كسي يا دولتي كه بر روش تجاوز تاكيد كند مذاكره لزومي ندارد
حال سئوال اينجاست كه امريكا در عراق كدام تجاوزش را ترك كرده و توبه نموده است كه سفير كشورمان با سفير آن برسر ميز مذاكره نشسته و حتي بر ادامه آن باور دارند. علاوه از آن مشكل ما با امريكا مشكل عراق نيست بلكه مشكل برخورد آن با منافع ايران است آيا امريكا نشان داده كه حاظر به تجديد نظر در روش خود نسبت به ايران است يا مثلا" ما قول داديم كه آماده تامين خواسته هاي آنها هستيم ؟ اينها سئوالاتي است كه بايستي جهت روشن شدن اذهان عمومي وزارت امور خارجه روشنگري نمايد
يعني بايد مشخص شود كه امريكا چه گامهائي را برداشته تا ما علي رغم نظرات مرحوم امام و مقام معظم رهبري با امريكا بر سر ميز مذاكره نشسته ايم ؟ يعني اين ضروري تر از زماني بود كه وزير امور خارجه وقت امريكا حاظر بود نسبت به اقدامات گذشته عذرخواهي كند ولي ما حاظر به مذاكره نشديدم
به نظر من با هر دولتي(غير از اسرائيل) كه براي حفظ منافع ملي نياز به مذاكره و ايجاد ارتباط باشد بايستي به موقع اقدام و در جهت تقويت منافع عمومي جامعه از نزديك مسائل را مورد بررسي قرار داد البته مذاكره در عراق احتمالا" در همين راستا صورت مي گيرد كه اميدوارم مذاكره كنندگان سياست - درايت و مديريت لازم براي صحيح ادامه دادن مذاكرات را داشته باشند