Sunday, November 4, 2007

نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار


آنچه مسلم و مبرهن است حريم مردم را رعايت كردن و بر پيشگاه آنان احترام گذاشتن است مردمي كه خداوند متعال بر برگزيده بودن اين مخلوق مابين ساير مخلوقات تاكيد فرموده و اين مسئله دربين ملل دنيا بر هيچ كسي پوشيده نبوده و نيست علي رغم اينكه اين امر مهم در دين اسلام داراي اهميت فوق العاده بوده و است ولي متاسفانه خيلي از امور از اين ايده و نظر عالي پيشي گرفته و حرمت انسانها در اولويت هاي بعدي واقع شده است
بر خلاف ما در اغلب كشورهائي كه دموكراسي مورد نفرت ما حاكميت دارد حرمت و جايگاه مردم ويژه تعريف و همه امور براي بهزيستي آنها طراحي و برنامه ريزي شده و مي شود حتي اگر حاكميت آن كشورها كشور و مردم ديگري را مورد تعدي و تجاوز قرار مي دهند براي بهبود وضعيت مردم خودشان مي باشد ولو اينكه اين امر پسنديده نبوده و نيست
بايستي قبول كنيم كه زماني همين كشورها هم اين پروسه ها را طي نموده و از مراحل مختلفي گذر كرده اند و روزگاري آنها هم مردم خود را در مسلخ ندانم كاري ها گرفتار ساخته و دمار از روزگارشان در آورده اند زماني همين مردم نجات يافته و آزاد در چنگال خون آشامان تاريخ خود گرفتار شده بودند آنجا هم امور به صورت كدخدا منشي حل مي شده و همگان بايستي از روال غير علمي و گاها" غير قانوني و عرفي تبعيت مي كردند و احدي حق اعتراض نداشته و بايستي از بالا همه چيز ديكته مي شد و اجرا مي گرديد آنجا هم مسئولين اختلاط كليسا و سياست بر وفق مراد خود تصميم مي گرفتند و آنكه قرباني مي شد مردم بود و
در اروپا پلي مابين حاكميت و كليسا وجود داشته كه خيلي ها براي ورود به زندان از آن مي گذشتند و آهي مي كشيدند و مي رفتند ديني كه براي هدايت انسان ها آمده بود بر عليه آنها و به نفع اقتدارگرايان انتخاب مسير كرده و دمار از روزگار مردم در آورده بود چهره رحماني دين به خشونت و سخت گيري مبدل شده بود آزادي ها محدود و سانسور حاكم شده بود چگونگي انديشيدن در اختيار حاكميت بوده و اختيار از مردم سلب شده بود هر كس علمي فكر مي كرد و يا نوآوري در علم مي كرد در بند تعصب و جهالت گرفتار مي شد گاليله به خاطر كشفش محاكمه مي شد و از اين كارها شايد نمونه زياد است
خلاصه مردم عرصه را بر خود تنگ ديده و براي تغيير نظام هاي حاكم به چاره انديشي افتادند و تا اينكه رنسانس اتفاق افتاد و كليسا راه خود گرفت و نظام هاي سياسي راه خود
پس به اين سادگي مردم دنيا به آزادي نسبي و دموكراسي مد نظر نرسيده اند و مراحل مختلفي را طي كرده و به اين مرحله و نقطه نايل آمده اند ولي مردماني هستند كه تازه در اوايل بربريت و محدوديت ها و سانسور ها قرار گرفته اند و علي رغم اينكه در قرن بيست و يكم واقع شده اند آنها از لحاظ فكري مستضعف تلقي مي شوند و بايستي قيم داشته باشند هم اكنون هستند عده اي و مردماني كه بايستي مالك داشته باشند در كشورها پيدا مي شوند و بايستي اينها مسئول و وكيل داشته باشند تا بتوانند ادامه حيات دهند يعني اين طوري فكر مي كنند كه بايستي تا كبير شدن جامعه از آنها حضانت كرد تا آنها گمراه نشوند و از صراط مستقيم منحرف نگردند
با اين تفكر اقتدارگرايان مي خواهند هم منتي بر گردن مردم كشورهاي عقب مانده بگذارند كه آنها را اصلاح مي كنند و از انحراف آنها جلوگيري مي كنند و هم خودشان به نان و نوائي مي رسند مثل امريكا و ساير زورگويان
در هر صورت جوامع به سوي خدايشان در حركتند و يقينا" خودشان توان تشخيص را داشته و نيازي به اينگونه راهنماها ندارند
در جوامع سنتي و عقب مانده بايستي اقلا" دو مورد زير مورد اقدام قرار گيرد
افكار كهنه و عقب مانده و نو ساختار شكن را از اذهان عمومي جامعه بايد زدوده و تغييرات نوين و موثر در آنها ايجاد كرد
دسترسي به اطلاعات در هر مكان و زماني براي كليه آحاد جامعه آزاد و آسان باشد تا به توانند خودشان را با روند توسعه اي جهان هماهنگ نمايند
رسيدن به جامعه دموكراتيك حداقل دو فاكتور فوق را نيازمند است
با مردم زيستن و براي مردم خدمت كردن در واقع نوعي عبادت محسوب مي شود كه كم نظير است يعني نظام و حكميت براي مردم باشد نه مردم براي حاكميت آن كشورهاي استبدادي و عقب مانده و الف قامت يار من هم همين مردم است و بس