Saturday, September 25, 2010

سالگرد استاد بخشي

روز دوم تير ماه 1389 بود كه دوست صميمي و اهل هنر و موسيقي جناب سرتيپي زنگ زده و خبر مراسم سالگرد استاد بخشي را دادند و با توجه به اعلام قبلي از طرف ساير دوستان و تاكيد ايشان، علاقمندي خود را اعلان و ساعت 10 صبح روز جمعه با هم به سوي ورزقان شهرستان مورد علاقه ام حركت كرديم در مسير بحثهاي زيادي از كشورمان به ميان آمد و هر قدر به منطقه نزديكتر مي شديم موارد محلي بر ساير مسايل مي چربيد تا اينكه ساعت 11 به روستاي ديزج صفرعلي ،زادگاه مرحوم بخشي رسيده و جهت حضور در مراسم راهي مسجد شديم در مسير افراد زيادي با ما احوالپرسي كردند و ما با استقبال گرم صاحبان عزا و سايرين وارد مسجد شده و در محلي نشستيم كه با اطرار حضار به محل مناسبتري نقل مكان كرده و فاتحه اي بر روح آن استاد گرانقدر و ساير درگذشتگان محلي فرستاده و بر ابراز احساسات اهل مجلس ، ما هم عرض ادب كرديم عجب روزگاري است بعد از دو دوره نمايندگي ساير وكلا، هنوز الطاف گرم اهالي شريف و قدرشناس محل بر اينجانب شامل است و من اين را جز عنايت پروردگار چيز ديگري نمي دانم
مجلس تقريبا" مناسب بود ولي اگر بنده اختيار داشتم اين مراسم را وزينتر از اين برگزار مي كردم چرا كه استاد بخشي انحصار به شخص ايشان داشت و بايد قدر افتخارآفرين اينگونه شخصيتها را غنيمت شمرد و در شان پرآوازه اش قدم برداشت
شعرا و نويسندگان به سخنراني وشعر سرايي پرداخته و از استاد به نوعي ذكر خير كردند و در پايان آقاي سيدي از روحانيون ورزقان منبر رفته و از خصوصيات حسنه انسانها برشمردند و حتي گفتند كه روزي در مزرعه اي الاغي را ديده كه صاحبش بر درختي بسته و طعمه حيوانات وحشي نموده است و آن موضوع ايشان را سخت رنجيده خاطر ساخته بود و منظورش اين بود كه وقتي حتي حيواني به شما نيكي مي كند و يا شما از آن كار مي كشيد پس نبايد به آن صورت با آن حيوان برخورد كنيد و اين برايم بسيار جالب بود چرا كه ما شايد زياد در جريان رعايت حقوق انسانها در اسلام نبوده و بعيد است كه با حقوق حيوانات آشنا باشيم خلاصه مطلب مذكور، موضوع بدي نبودچرا كه بايستي مردم را با رعايت اينگونه حقوق ها آشنا كرد
در اين مراسم با دوستان زيادي از منطقه با گرميت تمام خوش و بش نموده و راهي تبريز شديم روح آن بزرگوار شاد باد و خاطره آن استاد هميشه ياد باد

Thursday, September 23, 2010

پيرگديگي

جمعه بيست و ششم شهريور ماه 1389 با جمعي از دوستان دوران اداري آقايان كتابي،اسماعيلي ، اسكندرزاده،عليزاده و با پاترول بنده از تبريز به سوي چيچكلي حركت و بعد از صرف صبحانه در ازه وان چائي ، ساعت ده و نيم به پيرگديگي رسيده ، بار و بنه را برداشته ، راهي قاضي بلاغي شديم اين كوه پيمائي حدود يك و نيم ساعت به طول انجاميد كه در روحيه دوستان كلي تاثيرات مثبت ايجاد كرده و علاقه وافري براي تداوم اين روال حاصل نمود در كنار چشمه مصفاي قاضي بلاغي كه يادگار گذشتگان ايل قاضيلي ميباشد آرميدن و جرعه اي از آب بهشتي آن ميل كردن واقعا" براي هر طبيعت دوستي آرزوئي ديرينه است
در اين ديدار با جمعي از توريستها هم برخورد كرديم كه از ساير نقاط استان عازم و بسيار هم بشاش بودند خلاصه بعد از صرف ناهار مختصر به سوي پاترول راه افتاده و بعد از ظهر به تبريز باز گشتيم
اينگونه خاطرات هرگز از اذهان دوستان پاك و زدوده نخواهند شد