Friday, December 6, 2013

عشق



یکی از ساده ترین مفهوم و معنی عشق این است که انسان را به کمالات انسانی برساند و امیدش را در این چند روز حیات افزونتر ساخته و قطار حرکت زندگی و کمال را جلو راند و از هیچ تلاشی فرو گذار نکند دل سپردن به آفریدگار کمال و هستی از مفاهیم اصلی عشق است انسان همچون درختی است که وقتی در کمند عشق گرفتارآمد، به خاطر دوستی بیحد،  محو در معشوقش گشته، وجود خود را فراموش میکند، تا جایی که دیوانهوار، با رنگی پریده و لباسی ژولیده و قیافهای مریض، ظاهر میشود   پس وجود عشق در انسان از جمله خوبیها و زیبائیهاست و قرار دادن آن در حوزه بدیها از انصاف نیست
عشق را میتوان به مفاهیم و عناوین مختلف قلمداد کرد از جمله آنها : عشق به زندگی، به خانواده ،به مال،آزادی،امنیت،علم و دانش، ارتقا شغلی ،ارتقا سطح زندگی جامعه،به تسهیل فرایند زندگی همگانی،به انتخاب و حق انتخاب داشتن در امور زندگی روز مره،به فعالیتهای مختلف،به زیبائیها،موسیقی و بزرگتر از همه عشق به خدای عشق و زیبائیها و همه مظاهر هستی و خلقت،عشق نفسانی بهتر از عشق حیوانی است چون اولی به کمال می رساند و دومی از آن دور می سازد
اما به جرات میتوان گفت که عشق به رویاهای مثبت برای هر انسانی در حیاتش امید آفرین بوده است البته این عشق یقینا" از عشق و ارادت به خداوند سبحان بزرگترو والاتر نیست
عشق به آنچه از او زیباتر نیست و عشق به آنکه از او مهربانتر نمی باشد عشق مجازی است و نبایستی تصور کنیم که پس این عشق ،عشق به ابهامات است نه عشق به مبهمات،عشق کور است ولی عشق به زیباترین زیباها بزرگترین و بالاترین آنهاست شاید با این ادراکات توانائی تصور و تجسم آن سخت باشد و هرگز هم به این سادگی میسور نخواهد بود چرا که هرگونه تجسم مادی از یک پدیده زیبا باز دارای رقیبی است که آن هم دارای ارزش بسیار بالاتری نسبت به این معشوق متصور ماست
عقل هر قدر هم مدبرانه تلاش نماید قادر به نقاشی و ترسیم کالبدی از عشق معقول نیست که آن در ظرف فکر و ذهن انسان بگنجد معشوق فوق العاده و ویژه هرگز متناسب با گنجایش و ظرفیت فکری و مغزی یک انسان کمال نیافته نیست یعنی چگونه بگویم آنچه در اندرون و قالب فیلم یک دوربین عکاسی جای می گیرد هرگز آئینه تمام نمای یک منظره کامل و واضح نیست بلکه بخشی از دورنمای اعتباری طبیعت است که ما از آن به عنوان عکس یاد می کنیم نه هرگز عین آن پدیده که بتوان آن را از اعماق دل بیدار لمس کرد بوئید و به آن عشق ورزید
عاشق واقعی همیشه به دنبال معشوقی بوده که چهار چوب آنرا قادر نیست معین و تجسم نماید بلکه آنقدر مبهوت آن است که بیان خارق العاده می خواهد تا مختصات آن را وصف نموده و اشکالش را به نمایش گذارد و این در حالی است که هرگز هیچ عاشقی موفق به ظاهر ساختن همه آنچه را در دلش احساس می کند و با آن به نجوا می پردازد و گفتگو می کند و درد دل می نماید نیست چرا که وقتی عاشقی بدون بال در بلندای آسمان ها پرواز می کند و در آن واحد به دیار یارش سر می زند و با او هر طور که دلش می خواهد سخن می گوید چگونه ممکن است که او بال در آورد و در حال واحد به کل عالم سر بزند و با معشوق خودش بیان حاجت نماید پس این عشق از جنس مادی نیست و این عشق در صلاحیت مادیت و سادگی بندگان خدا هم نیست عشقی است در کمال مهارت و دلدادگی و در عالم معنویت و فراسوی تفکر مادی انسانی است که هر عارفی را توانائی رسیدن به آن پله از ملکوت اعلا نیست
پس چه بهتر که در این مسیر ماند و عاشق واقعی بود و در دیار معشوق گام زد و چه عالمی دارد این مقوله، هر کس را توان درک واقعی آن نیست باید این عشق پر ماجرا زنده بماند و چون روزنه امید برای نیل به آینده روشن بوده و برای تاریکیهای احتمالی مسیر تعالی پرتوافشانی کند