Saturday, July 21, 2012

در سوریه چه می گذرد؟

در سوریه چه می گذرد؟
سوریه در آتش قهر طرفین می سوزد از یک طرف مخالفین و از طرف دیگر دولت سوریه بر طبل جنگ می کوبند باز دولت مخالفین را به تروریست های مورد حمایت خارجی ها متهم می کند و از سوی دیگر مخالفین تا دندان مسلح ،دولت را به مردم کشی متهم می سازد
این سئوال است که مخالفین از کدام دولت و یا کدام نیروی مسلح ،سلاح دریافت می کنند؟ و چرا و چگونه با همنوعان خودشان در سوریه که قبل از اینگونه اقدامات و درگیریها در آرامش به سر می بردند به جنگ برخاسته اند؟ آیا واقعا" مردم سوریه و یا بخشی از آن مردم در فکر رهائی از نظام منتسب به خانواده اسد هستند و یا اینکه دول غربی در فکر بر چیدن اساس و پایه های دولتی هستند که در مقابل اسرائیل صف مستحکم بسته و مانعی در برابر صهیونیسم بوده و می باشد؟
سئوالات متعددی در این راستا می توان پرسید و یا طرح کرد اگر سوریه در مقابل اسرائیل است که هست پس چرا دول عربی مسلمان از آن حمایت نمی کنند ؟ و اگر این چنین نیست پس چرا ایران اسلامی از آن حمایت می کند؟
چر روسیه با ناتو هماهنگ نبوده و از حمله به سوریه حمایت نمی کند و می گوید که این حق مردم سوریه است که نظام خودشان را تعیین و تایید کنند ولی نیروهای مخالف سوریه که یقینا" از حمایت و پشتیبانی ترکیه مسلمان و انگلیس حیله گر و ... برخوردارند در میادین دمشق در حال نبرد با دولت سوریه هستند؟
آیا این نظر متصور نیست که روسیه و دیگر متحدان سوریه منتظر یکسره شدن کار بشار اسد وسیله مخالفین هستند تا بدون درد سر از شر او راحت شوند و در نزد دیگر متحدان خودشان ،متهم به بیوفائی و کم کفایتی نشوند ؟
اصلا" آیا ملاقاتها و تبادل افکارهائی مابین مخالفین سوریه و روسیه در خفا صورت گرفته است و همین روال و شیوه در کنار راندن اسد مد نظر قرار گرفته و می خواهند بدون رنجش خاطر جناب اسد ،مسئله فیصله یابد ؟
نمی دانم شاید به این نتیجه رسیده اند که خلاصه نظام سوریه به تاریخ خواهد پیوست و تنها مسئله ای که به نظامهای روسیه و دیگر متحدینش خواهد ماند اوضاع استراتژیک منطقه و از جمله سوریه است که باید با دقت مورد بررسی قرار گیرد و در آینده منافع آنها هم از طریق مخالفین دولت فعلی سوریه لحاظ گردد
نظر شخصی من این است که سردمداران ناخوانده دنیای کنونی به سوریه بعد از اسد فکر می کنند اسد بی مورد خودش را در بوته آزمایش قرار داده است او بجا بود که برای تشکیل دولت انتقالی نقشه راهی می داشت تا بتدریج نسبت به واگذاری اختیارات خود اقدام می کرد او جوان تحصیل کرده است و انسان روشنفکری باید می بود او برای زندگی بعد از سوریه باید طرحی نو می انداخت و برای سوریه بعد از خودش هم نقشه های لازم را بدون خراب شدن پلهای ارتباطی ،می کشید
قبول دارم که اسرائیل کاملا" از این ماجرا بهره خواهد برد ولی چرا سیاسیون منطقه ای که مخالف ارتقا کیفیت سیاست اسرائیل بوده و هستند اجازه دادند که اسد با این وضع اسفبار به آخر خطوط سیاسی برسد چرا آنها قبل از وخیم شدن اوضاع به این فکر نیفتادند آیا واقعا" برای حذف همدیگر اینقدر به چالش و چند رنگی نیاز داریم؟
الآن مخالفین در میادین دمشق و سایر شهرها با نیروهای دولتی درگیرند برخی از مرزها به کنترل مخالفین در آمده است همین چهارشنبه گذشته بود که بر اثر انفجار شدید در دمشق وزیر دفاع ،دبیر شورای عالی امنیت ملی و چند تن از مسئولین سوریه به قتل رسیدند کشت و کشتار در اغلب شهرهای سوریه با شدت تمام در جریان است عده قابل توجهی از مردم به کشورهای همسایه فرار می کنند و اوضاع سیاسیون جهانی نسبت به سوریه اصلا" مساعد نیست و روز به روز به تندی و شدت آن افزوده می شود و در همین وضعیت هم شورای امنیت به مدت یک ماه دیگر برای پیاده شدن طرح کوفی عنان نماینده سازمان ملل ،فرصت داد و البته روسیه و چین هم باردیگر با هرگونه برخورد خارجی با سوریه مخالفت کردند و درخواست مخالفین غربی را وتو نمودند
عده ای چنین تصور می کنند که ورود نیروهای خارجی به داخل کشور سوریه بدون نظر ضمنی روسیه نبوده است و اگر چنین است پس ناوگان روسیه در سواحل سوریه چکار می کند ؟ شاید این هم یکی از معانی واقعی سیاست است. این نظر بیشتر مابین اهل سایست و خردمندان مطرح است که : پروژه وفاداری روسها در طول تاریخ مخدوش بوده است و اصلا" نمی شود بر آنها اعتماد کرد
روسیه گزینه های مختلفی برای معامله با غرب دارد و احتمال اینکه یکی از این برگها را رو کند هنوز باقی است انتظار بهترین مسیر به سوی حقیقت و واقعیتهای محتمل در تاریخ است ولو اینکه گاها" تلخ و گزنده هم می باشد
91/4/31 روز شنبه – روز اول ماه مبارک رمضان

Saturday, July 7, 2012

انتخابات مجلس در لیبی

امروز در لیبی انتخابات مجلس برگزار گردید خبرگزاریها گزارش دادند که بعد از پنجاه سال در لیبی انتخابات آزاد برگزار شد من کاری ندارم که کاملا " آزاد بود و یا نه ولی آنچه برایم مهم است این است که مردم لیبی بعد از پنجاه سال توانستند بدون حضور دیکتاتور قذافی در انتخابات شرکت کنند البته درست است که در همه مناطق آرامش حاکم نبود در بنغازی صندوقها را آتش زدند و در سایر مناطق هم استقبال نمودند این خود نشان از دو چیز است 
   یا مردم به خواسته هایشان هنوز کامل نرسیده اند
و یا اینکه هنوز به آزادی و دموکراسی عادت نکرده اند و فورا" دست به خشونت می زنند
هر چه باشد نشانگر این است که مردمی بعد از پنجاه سال در انتخابات مجلس شرکت می کنند که قذافی بدبخت فکر می کرد که این مردم به آن شعور سیاسی نرسیده اند که خود انتخاب کنند و باید او برایشان قیوم می ماند تا در آینده اجازه ملوکانه صادر کند تا مردم هم تمرین دموکراسی کنند متاسفانه بی خردی او این شانس را برایش باقی نگذاشت
الآن قضاوت نمی توان کرد که لیبی به کدام سمت و سو جهت داده خواهد شد آیا راهی که در پیش گرفته است به نفع کل مردم است و یا باز روزی فرا می رسد که دیکتاتور دیگری مردم را گرفتار می سازد آزادی و مردم سالاری چیزی نیست که از بیرون دیکته شود بلکه باید مردم هر کشور غیر دموکراتیک ،خود به سرنوشتشان حاکم شوند هر گونه تبعیت از یک قدرت خارجی به ضرر آن ملت تمام خواهد شد چرا که هرگز بیگانه در فکر نجات دیگر ملل نخواد بود و با شعار دموکراسی و دفاع از آزادی فقط برای منافع خود تلاش خواهد نمود و این پایان یک مبازه برای آزادی خواهی نمی باشد
راستی اگر قذافی تسلیم خواسته های مردم می شد و تن به این گونه اقدامات و پروسه های سیاسی که یکی از آنها انتخابات است  می داد قبل از آنکه مردم او را بکشد کار او به اینجا ختم می شد؟ کاش زنده می بود و از او سئوال می کردیم نمی دانم شاید قذافی درست می پنداشت و مردم شعور آن را نداشتند که او را درک می کردند البته پنجاه سال هم نیم قرن است و یقینا" مردم او را باور داشته اند که آن همه او را تحمل کرده بودند و اینکه چرا دیگر تحمل نکردند مواردی را محتمل میسازد که باورش شاید باز سخت باشد
اینکه آیا او را مردم قبول نداشتند و یا خارجی ها و استکبار از مردم خواست که او را قبول نکنند در هر دو حالت او مقصر بود چرا باید از مردم فاصله می گرفت که مردم حرف بیگانه را بهتر از او باور می داشت
و یا اینکه او برای مردمش نبود و هزار فامیلها در لیبی حکومت می کردند و مردم فقط بازیچه آن آقا بود و آخرش او را به سیخ کشیده و کشتند  در هر صورت واقعا" اسف بار بود
داستان تمام شد آزادی بدون دیکتاتور یقینا" برای همگان شیرین است چه مردم لیبی باشد و چه مصر و دیگر مناطق در این کره خاکی
اجازه دهید بار دیگر شکوفائی آزادی در سرزمین ستم زده لیبی را جشن بگیریم و اینکه دیکتاتور دیگر از صفحه روز گار محو شده است بر مردم لیبی ببالیم و از دیگر دیتکاتوران دنیا بخواهیم که بطور مسالمت آمیز قدرت را تحویل مردم بدهند و خود در سایه این اقدام راحت زندگی کنند والا به سیخ کشیده شده وبر سرنوشت مبارک و قذافی و ... مبتلا خواهند گردید
17 تیر 91


   مردم به خواسته هایشان هنوز کامل نرسیده اند
هنوز به آزادی و دموکراسی عادت نکرده اند و فورا" دست به خشونت می زنند
هر چه باشد نشانگر این است که مردمی بعد از پنجاه سال در انتخابات مجلس شرکت می کنند که قذافی بدبخت فکر می کرد که این مردم به آن شعور سیاسی نرسیده اند که خود انتخاب کنند و باید او برایشان قیوم می ماند تا در آینده اجازه ملوکانه بدهند تا مردم هم تمرین دموکراسی کنند متاسفانه بی خردی او این شانس را برایش باقی نگذاشت
راستی اگر قذافی تسلیم خواسته های مردم می شد و تن به این گونه اقدامات و پروسه های سیاسی که یکی از آنها انتخابات است  می داد قبل از آنکه مردم او را بکشد کار او به اینجا ختم می شد؟ کاش زنده می بود و از او سئوال می کردیم نمی دانم شاید قذافی درست می پنداشت و مردم شعور آن را نداشتند که او را درک می کردند البته پنجاه سال هم نیم قرن است و یقینا" مردم او را باور داشته اند که آن همه او را تحمل کرده بودند و اینکه چرا دیگر تحمل نکردند مواردی را محتمل میسازد که باورش شاید باز سخت باشد
اینکه آیا او را مردم قبول نداشتند و یا خارجی ها و استکبار از مردم خواست که او را قبول نکنند در هر دو حالت او مقصر بود چرا باید از مردم فاصله می گرفت که مردم حرف بیگانه را بهتر از او باور می داشت
و یا اینکه او برای مردمش نبود و هزار فامیلها در لیبی حکومت می کردند و مردم فقط بازیچه آن آقا بود و آخرش او را به سیخ کشیده و کشتند  در هر صورت واقعا" اسف بار بود
داستان تمام شد آزادی بدون دیکتاتور یقینا" برای همگان شیرین است چه مردم لیبی باشد و چه مصر و دیگر مناطق در این کره خاکی
اچازه دهید بار دیگر شکوفائی آزادی در سرزمین ستم زده لیبی را جشن بگیریم و اینکه دیکتاتور دیگر از صفحه روز گار محو شده است بر مردم لیبی ببالیم و از دیگر دیتکاتوران دنیا بخواهیم که بطور مسالمت آمیز قدرت را تحویل مردم بدهند و خود در سایه این اقدام راحت زندگی کنند والا به سیخ کشیده شده وبر سرنوشت مبارک و قذافی و ... مبتلا خواهند گردید

Monday, July 2, 2012




هم زمان با حلول ماه شعبان و اعیاد شعبانیه و در آستانه سالگرد شهادت آیت الله بهشتی و یارانش، جمعی از ایثارگران و جانبازان دفاع مقدس با سید محمد خاتمی دیدار کردند



گزیده ای از متن سخنان سید محمد خاتمی بدین شرح است





* باعث افتخار من است، که در ایامی که به حق به نام روز پاسدار و جانباز نامگذاری شده در خدمت عزیزان ایثارگران و جانبازی هستم که بهترین دوران عمر خود را در جبهه ها گذرانده اند و برای دفاع از اسلام و انقلاب و ایران و سرزمین تلاش کرده اند



* درست است که ایده آل ها مهم هستند، ولی اولا نباید ایده آل ها را با احساسات عوضی گرفت. ثانیاً همواره باید واقع نگر بود و با توجه به امکانات و مصالح در جهت آرمان ها حرکت کرد.نکته دیگر این که اگر در جامعه ای خواستِ تاریخی شکل گرفته باشد، ولی ظرفیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تحقق آن خواست و نگهبانی از آن ایجاد نشده باشد این خواست یا تحقق نمی یابد، یا اگر محقق شود دیری نمی پاید





چنانکه ملت ما از یکصد و پنجاه سال پیش خواستار آزادی، استقلال، پیشرفت و نظام مردم سالار در کنار رفع و دفع عقب ماندگی و استبداد و استیلای بیگانه بوده است، -و واقعاً هم از این جهت مردم ایران از رشیدترین ملت های منطقه هستند- ولی چرا نهضت مشروطیت شکست خورد و از دل تحولات ملی گرایانه بعد از شهریور بیست، کودتای 28 مرداد پدید آمد و انقلاب بزرگ اسلامی که الحق در آغاز و عمل با آزادی گسترده آمد و پیروز شد با مشکلات (از جمله جنگ و امواج تروریسم) و درگیریهای درونی مواجه شد و آن گونه که خواست انقلاب بود نشد، به طوری که حضرت امام در اواخر عمرشان گفتند ما در موقعیت اضطراری بوده ایم و همه از این پس باید به قانون برگردیم



بگذریم از این که در اوج بحران ها و درگیری ها ایشان فرمان هشت ماده ای را صادر کردند که هنوز هم می تواند مبنای بخش مهمی از حقوق شهروندی در جامعه ما باشد



* این همه به خاطر این است که ظرفیت و امکانات برای تحقق خواست مترقی مردم -که به نظر من جمهوری اسلامی اگر درست مستقر شود آن خواست را پاسخ می گوید- مهیا نیست و ما و روشنفکران هم به جای بالابردن این ظرفیت، بیشتر به پرمدعایی و دعوا با هم پرداخته ایم. می خواهم این را بگویم که اگر ظرفیت جامعه را بالا برده بودیم، خواست ها عملی می شد و آن وقت انتظار نداشتیم که یک نفر یا یک گروه خاص بیاید و همه بارها را به دوش بکشد



* از سخنانتان ناراحت نشدم و می دانم که این حرف ها حرف هایی است که در دل خیلی از افراد جامعه هست. راه¬کار سرکوب کردن این نظرات نیست، بلکه باید تحولی در جامعه ایجاد شود تا جلو دل زدگی از اسلام و جمهوری اسلامی و نظام، بخصوص در میان نسل جوان و نخبگان گرفته شود. باید همه به قانون و علی الخصوص قانون اساسی برگردیم که اگر به طور جامع و کامل و به دور از تعبیرها و تفسیرهای مغایر با روح این قانون مورد عمل قرار گیرد بسیاری از مشکلات حل خواهد شد



* از جمله مطالبی که بارها به آن پرداخته ام این است که نتیجه حذف و حصر تقویت حکومت و جلب و جذب نیروهای مأیوس نیست. حاصل حذف و حصر نومیدی از اصلاح در جامعه است و نتیجه تداوم آن این که گروه گروه از جوانان و مردم رو به کسانی بیاورند که می گویند اسلام یا حداقل حکومت اسلامی نباشد و این فاجعه ای است که بیش و پیش از همه حکومت باید به آن بیاندیشد و آن را حل کند



* باز هم می گویم: آری، ما نظام را قبول داریم و انقلاب اسلامی را واقعه بزرگی می دانیم که منجر به استقرار جمهوری اسلامی شد. واقعه بزرگی که نه می توان آن را نادیده گرفت و نه به مصلحت جامعه و ملت ما است که این کار را بکند. جمهوری اسلامی به نظر ما همان است که می تواند پاسخگوی نیاز جامعه ما باشد؛ جامعه ای که طالب آزادی و استقلال و سربلندی و امنیت است. به شرط آن که واقعاً «جمهوری اسلامی» باشد، یعنی رأی و نظر مردم در تعیین حکومت مؤثر باشد و حکومت هم خود را در برابر مردم مسؤول بداند و لوازم جمهوریت یعنی آزادی اندیشه و بیان و نقد و اجتماعات را فراهم آورد و موازین اسلامی، به ویژه معنویت و اخلاق و عدالت در جامعه حاکم گردد و همگان، با هر عقیده و گرایشی شهروند محترم به حساب آیند و از حقوق شهروندی برخوردار باشند. اصلاحات هم همین را می خواهد. اصلاح در جهت رفع کاستی ها و سامان یافتن امور براساس موازین و آرمان هایی که در انقلاب ما مطرح شده است. حال اگر دیگرانی، خواستار راه و سامان و نظام و انتظامی دیگر و در پی براندازی هستند، دچار اشتباه بزرگی شده اند و طبعاً راه ما هم از آنان جداست



* این همه تأکید و تلاش برای رفع حصرها و حبس ها و عبور از وضعیت امنیتی به وضع امن و آزاد و قانونی، نشانه دلبستگی ما به اصل نظام و جلوگیری از تحریف نظام و ارائه چهره نامطلوب از جمهوری اسلامی است



مطمئن هستم که شما هم خواهان همین بوده و هستید و برای آن فداکاری کرده اید و دلتان برای اسلام و انقلاب و ایران می طپد و مبنای عمل هم قانون اساسی و قوانین ناشی از آن و موازین شرع و عقل است. همین قانون اساسی ظرفیت هایی دارد که اگر به طور جامع مبنای رفتار همگان و بخصوص حاکمیت باشد، می تواند پاسخگوی نیاز تاریخی جامعه و سیر به سوی سربلندی باشد



* در آستانه هفتم تیر هستیم. در هفتم تیر حادثه بزرگی رخ داد که نشانه مظلومیت جامعه و انقلاب ما و ددمنشی دشمنان ماست و اینکه در یک جنایت بیش از 70 تن از عزیزان ما را از ما گرفتند. عزیزانی که در رأس آنها شهید دکتر بهشتی بود. واقعاً جای شهید بهشتی خالی است



با وجود امام و عظمت مردم و ایثارگران، جامعه ما بعد از آن فاجعه فرو نپاشید، اما به نظرم این شعار شعار خوش بینانه ای بود که دشمن در چه فکریه، ایران پر از بهشتیه! نه! بهشتی بسیار کمیاب و نایاب بود و رفتن او و شهید مطهری و رفتن دیگر بزرگان صدمات بزرگی به جامعه ما زد



* شما برای پی بردن به عظمت این مرد مذاکرات مجلس خبرگان را مطالعه کنید. دفاع از اسلام و دفاع از اسلامی که ضد دیدکتاتوری است و دفاع از اسلامی که حق مردم را به رسمیت شناخته است، دغدغه حق و حقوق و آزادی داشتن، دغدغه اینکه مبادا ما دچار دیکتاتوری شویم در نظرات ایشان وجود دارد



* نکته دیگری که جا دارد در مورد قدری حرف بزنم در مورد مسأله هسته ای است. ما واقعاً امیدوار بودیم که هم غربی ها اطمینان پیدا کنند که ما به سوی بمب اتم نمی رویم (که البته واقعا هم نمی خواستیم و نمی خواهیم به آن سمت و سو برویم و غربی ها همواره نسبت به این موضوع بدبین یا نگران بوده اند). هیچ اشکال ندارد که به راهکاری برسیم که برای آنها اطمینان حاصل شود یا اعلام کنند در این مورد اطمینان پیدا کرده اند



از طرفی حقوق ایران به رسمیت شناخته شود، از جمله حق این که صاحب تکنولوژی هسته ای باشد که در زمان ریاست جمهوری من در سال 82، در قطعنامه آژانس به صراحت آمد ایران حق داشتن تکنولوژی هسته ای را دارد. بعداً در اجلاس پاریس حق بهره برداری از تکنولوژی هسته ای را به رسمیت شناختند



حالا هم در آستانه مذاکرات دوباره بر آن حق تأکید کردند، ولی آیا همین کافی است؟ وقتی شما حقی را به رسمیت می شناسید، عمل صاحب حق را هم باید به رسمیت بشناسید؛ از جمله غنی سازی تا 5 درصد



* غربی ها نشان داده اند نمی خواهند چیزی به جمهوری اسلامی بدهند، در عین حال که می خواهند خیلی چیزها را یک طرفه از ما بگیرند! این شدنی نیست! متاسفانه گروه 5+1 ضعیف است. 5+1 یا تحت تأثیر قدرت های بیرونی است، یا لااقل احساس ترس و ضعف می کند



* تا آنجایی که می دانم موضع و راه ایران مشخص است. حسن نیت را در طرف ایران می بینم، ولی ایران و ایرانیان حقوقی دارند که نه تنها آژانس و موازین بین المللی، بلکه خود غربی ها هم به رسمیت شناخته اند و باید با اعمال این حق هم موافق باشند



* غربی ها نشان داده اند که حاضر نیستند آن حقوق به رسمیت شناخته شده را در عمل هم به رسمیت بشناسند. من گرچه چندان خوش بین نیستم، ولی باز هم امیدوارم بر اساس منطق و منافع طرفین که برای ملت ما و جامعه ما هم قابل قبول باشد به راه حلی برسند که ان شاء الله خیر همه در آن باشد







منبع: وب سايت محمد خاتمي







نظرات بینندگان









ناشناس



۱۵:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۱



1









13









پاسخ









اکثریت ملت هم همین را که آقای خاتمی می فرمایند می خواهند.همانی که ملت برای بدست آوردنش هزینه های بالایی پرداخت کردند.و چون حق مطلبی ست که هنوز اداء نشده بازهم حاضرند برای ان هزینه بدهند.







سجاد







۱۵:۵۹ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۱













1









16









پاسخ









بابا حنجره سید پاره شد!چرا نمی شنوید؟؟؟خودتان را به کر بودن زده اید؟؟؟









سید محمد به خدا کارت درسته...دوستت داریم شدید به مدت مدید...









ایمان









۱۶:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۱









1









13









پاسخ









خدایا بر عمر و عزت این سید بزرگوار بیافزا که چهره اسلام رحمانی را به ما و همه ملل دنیا نشان داد و با طرح گفتگوی تمدنها اندیشمندان دنیا را به سلام دعوت و متوجه قدر و منزلت اسلام واقعی کرد او که از عوامفریبی و دروغ پرهیز داشت و دارد









ناشناس



۱۶:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۱





2









9









پاسخ









ظاهرا خبرهايي هست .ديگه از بهم زدن مجالس سخنراني خاتمي و ساير سران اصلاحات خبري نيست .ظاهرا خودشان فهميدند حرف خاتمي حرف درستي هست .





ناشناس





۱۶:۵۷ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۱









15









پاسخ









آقای خاتمی آیا معتقد نیستید روزهای طلائی دیپلماسی برای حل موضوع هسته ای را از داست دادیم؟ بنظر شما نمیشد بهتر از این موضوع را مدیریت کرد؟ آیا اگر در زمان یارگیری و انسجام غرب بجای حذف و حصر به همدلی و وحدت بیشتر فکر میکردیم , اوضاع بهتر از این نبود؟ قبول دارید تیم مذاکره کننده هسته ای ضعیف است؟ اگر در این سالها بجای حرفهای احساسی به دیپلماسی و افراد نخبه بیشتر اهمیت میدادیم کار به اینجا میکشید؟









امیدواریم این مرحله سخت را بدون آسیب به ملت پشت سر بذاریم.





محسن حسینی



۱۷:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۱









10









پاسخ









اکنون همه فهمیده اند که نتیجه انحصار گرایی و برخورد حذفی با نیروهای دلسوز درون نظام که خواهان عزت ایران اند ، ضعف نظام و انقلاب شده است. کاش همه بار دیگر دست در دست هم دهیم و صرف نظر از گرایش های سیاسی متفاوت، نیروهای مدیر و لایق و با سواد را برای خدمت به نظام و کشور فرا بخوانیم. قدرت طلبی و دنیا گرایی تحت لوای اسلام و امام زمان مظلوم بس است!







نقل از سایت فرارو





11 تير ۱۳۹۱ - ۱۵:۲۲







محمد خاتمی- ما نظام و انقلاب را قبول داریم


هم زمان با حلول ماه شعبان و اعیاد شعبانیه و در آستانه سالگرد شهادت آیت الله بهشتی و یارانش، جمعی از ایثارگران و جانبازان دفاع مقدس با سید محمد خاتمی دیدار کردند
گزیده ای از متن سخنان سید محمد خاتمی بدین شرح است

* باعث افتخار من است، که در ایامی که به حق به نام روز پاسدار و جانباز نامگذاری شده در خدمت عزیزان ایثارگران و جانبازی هستم که بهترین دوران عمر خود را در جبهه ها گذرانده اند و برای دفاع از اسلام و انقلاب و ایران و سرزمین تلاش کرده اند
* درست است که ایده آل ها مهم هستند، ولی اولا نباید ایده آل ها را با احساسات عوضی گرفت. ثانیاً همواره باید واقع نگر بود و با توجه به امکانات و مصالح در جهت آرمان ها حرکت کرد.نکته دیگر این که اگر در جامعه ای خواستِ تاریخی شکل گرفته باشد، ولی ظرفیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تحقق آن خواست و نگهبانی از آن ایجاد نشده باشد این خواست یا تحقق نمی یابد، یا اگر محقق شود دیری نمی پاید

چنانکه ملت ما از یکصد و پنجاه سال پیش خواستار آزادی، استقلال، پیشرفت و نظام مردم سالار در کنار رفع و دفع عقب ماندگی و استبداد و استیلای بیگانه بوده است، -و واقعاً هم از این جهت مردم ایران از رشیدترین ملت های منطقه هستند- ولی چرا نهضت مشروطیت شکست خورد و از دل تحولات ملی گرایانه بعد از شهریور بیست، کودتای 28 مرداد پدید آمد و انقلاب بزرگ اسلامی که الحق در آغاز و عمل با آزادی گسترده آمد و پیروز شد با مشکلات (از جمله جنگ و امواج تروریسم) و درگیریهای درونی مواجه شد و آن گونه که خواست انقلاب بود نشد، به طوری که حضرت امام در اواخر عمرشان گفتند ما در موقعیت اضطراری بوده ایم و همه از این پس باید به قانون برگردیم
بگذریم از این که در اوج بحران ها و درگیری ها ایشان فرمان هشت ماده ای را صادر کردند که هنوز هم می تواند مبنای بخش مهمی از حقوق شهروندی در جامعه ما باشد
* این همه به خاطر این است که ظرفیت و امکانات برای تحقق خواست مترقی مردم -که به نظر من جمهوری اسلامی اگر درست مستقر شود آن خواست را پاسخ می گوید- مهیا نیست و ما و روشنفکران هم به جای بالابردن این ظرفیت، بیشتر به پرمدعایی و دعوا با هم پرداخته ایم. می خواهم این را بگویم که اگر ظرفیت جامعه را بالا برده بودیم، خواست ها عملی می شد و آن وقت انتظار نداشتیم که یک نفر یا یک گروه خاص بیاید و همه بارها را به دوش بکشد
* از سخنانتان ناراحت نشدم و می دانم که این حرف ها حرف هایی است که در دل خیلی از افراد جامعه هست. راه¬کار سرکوب کردن این نظرات نیست، بلکه باید تحولی در جامعه ایجاد شود تا جلو دل زدگی از اسلام و جمهوری اسلامی و نظام، بخصوص در میان نسل جوان و نخبگان گرفته شود. باید همه به قانون و علی الخصوص قانون اساسی برگردیم که اگر به طور جامع و کامل و به دور از تعبیرها و تفسیرهای مغایر با روح این قانون مورد عمل قرار گیرد بسیاری از مشکلات حل خواهد شد
* از جمله مطالبی که بارها به آن پرداخته ام این است که نتیجه حذف و حصر تقویت حکومت و جلب و جذب نیروهای مأیوس نیست. حاصل حذف و حصر نومیدی از اصلاح در جامعه است و نتیجه تداوم آن این که گروه گروه از جوانان و مردم رو به کسانی بیاورند که می گویند اسلام یا حداقل حکومت اسلامی نباشد و این فاجعه ای است که بیش و پیش از همه حکومت باید به آن بیاندیشد و آن را حل کند
* باز هم می گویم: آری، ما نظام را قبول داریم و انقلاب اسلامی را واقعه بزرگی می دانیم که منجر به استقرار جمهوری اسلامی شد. واقعه بزرگی که نه می توان آن را نادیده گرفت و نه به مصلحت جامعه و ملت ما است که این کار را بکند. جمهوری اسلامی به نظر ما همان است که می تواند پاسخگوی نیاز جامعه ما باشد؛ جامعه ای که طالب آزادی و استقلال و سربلندی و امنیت است. به شرط آن که واقعاً «جمهوری اسلامی» باشد، یعنی رأی و نظر مردم در تعیین حکومت مؤثر باشد و حکومت هم خود را در برابر مردم مسؤول بداند و لوازم جمهوریت یعنی آزادی اندیشه و بیان و نقد و اجتماعات را فراهم آورد و موازین اسلامی، به ویژه معنویت و اخلاق و عدالت در جامعه حاکم گردد و همگان، با هر عقیده و گرایشی شهروند محترم به حساب آیند و از حقوق شهروندی برخوردار باشند. اصلاحات هم همین را می خواهد. اصلاح در جهت رفع کاستی ها و سامان یافتن امور براساس موازین و آرمان هایی که در انقلاب ما مطرح شده است. حال اگر دیگرانی، خواستار راه و سامان و نظام و انتظامی دیگر و در پی براندازی هستند، دچار اشتباه بزرگی شده اند و طبعاً راه ما هم از آنان جداست
 این همه تأکید و تلاش برای رفع حصرها و حبس ها و عبور از وضعیت امنیتی به وضع امن و آزاد و قانونی، نشانه دلبستگی ما به اصل نظام و جلوگیری از تحریف نظام و ارائه چهره نامطلوب از جمهوری اسلامی است
مطمئن هستم که شما هم خواهان همین بوده و هستید و برای آن فداکاری کرده اید و دلتان برای اسلام و انقلاب و ایران می طپد و مبنای عمل هم قانون اساسی و قوانین ناشی از آن و موازین شرع و عقل است. همین قانون اساسی ظرفیت هایی دارد که اگر به طور جامع مبنای رفتار همگان و بخصوص حاکمیت باشد، می تواند پاسخگوی نیاز تاریخی جامعه و سیر به سوی سربلندی باشد
 در آستانه هفتم تیر هستیم. در هفتم تیر حادثه بزرگی رخ داد که نشانه مظلومیت جامعه و انقلاب ما و ددمنشی دشمنان ماست و اینکه در یک جنایت بیش از 70 تن از عزیزان ما را از ما گرفتند. عزیزانی که در رأس آنها شهید دکتر بهشتی بود. واقعاً جای شهید بهشتی خالی است
با وجود امام و عظمت مردم و ایثارگران، جامعه ما بعد از آن فاجعه فرو نپاشید، اما به نظرم این شعار شعار خوش بینانه ای بود که دشمن در چه فکریه، ایران پر از بهشتیه! نه! بهشتی بسیار کمیاب و نایاب بود و رفتن او و شهید مطهری و رفتن دیگر بزرگان صدمات بزرگی به جامعه ما زد
 شما برای پی بردن به عظمت این مرد مذاکرات مجلس خبرگان را مطالعه کنید. دفاع از اسلام و دفاع از اسلامی که ضد دیدکتاتوری است و دفاع از اسلامی که حق مردم را به رسمیت شناخته است، دغدغه حق و حقوق و آزادی داشتن، دغدغه اینکه مبادا ما دچار دیکتاتوری شویم در نظرات ایشان وجود دارد
 نکته دیگری که جا دارد در مورد قدری حرف بزنم در مورد مسأله هسته ای است. ما واقعاً امیدوار بودیم که هم غربی ها اطمینان پیدا کنند که ما به سوی بمب اتم نمی رویم (که البته واقعا هم نمی خواستیم و نمی خواهیم به آن سمت و سو برویم و غربی ها همواره نسبت به این موضوع بدبین یا نگران بوده اند). هیچ اشکال ندارد که به راهکاری برسیم که برای آنها اطمینان حاصل شود یا اعلام کنند در این مورد اطمینان پیدا کرده اند
از طرفی حقوق ایران به رسمیت شناخته شود، از جمله حق این که صاحب تکنولوژی هسته ای باشد که در زمان ریاست جمهوری من در سال 82، در قطعنامه آژانس به صراحت آمد ایران حق داشتن تکنولوژی هسته ای را دارد. بعداً در اجلاس پاریس حق بهره برداری از تکنولوژی هسته ای را به رسمیت شناختند
حالا هم در آستانه مذاکرات دوباره بر آن حق تأکید کردند، ولی آیا همین کافی است؟ وقتی شما حقی را به رسمیت می شناسید، عمل صاحب حق را هم باید به رسمیت بشناسید؛ از جمله غنی سازی تا 5 درصد
 غربی ها نشان داده اند نمی خواهند چیزی به جمهوری اسلامی بدهند، در عین حال که می خواهند خیلی چیزها را یک طرفه از ما بگیرند! این شدنی نیست! متاسفانه گروه 5+1 ضعیف است. 5+1 یا تحت تأثیر قدرت های بیرونی است، یا لااقل احساس ترس و ضعف می کند
 تا آنجایی که می دانم موضع و راه ایران مشخص است. حسن نیت را در طرف ایران می بینم، ولی ایران و ایرانیان حقوقی دارند که نه تنها آژانس و موازین بین المللی، بلکه خود غربی ها هم به رسمیت شناخته اند و باید با اعمال این حق هم موافق باشند
 غربی ها نشان داده اند که حاضر نیستند آن حقوق به رسمیت شناخته شده را در عمل هم به رسمیت بشناسند. من گرچه چندان خوش بین نیستم، ولی باز هم امیدوارم بر اساس منطق و منافع طرفین که برای ملت ما و جامعه ما هم قابل قبول باشد به راه حلی برسند که ان شاء الله خیر همه در آن باشد

منبع: وب سايت محمد خاتمي

نظرات بینندگان

ناشناس
۱۵:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۱
1

13

پاسخ

اکثریت ملت هم همین را که آقای خاتمی می فرمایند می خواهند.همانی که ملت برای بدست آوردنش هزینه های بالایی پرداخت کردند.و چون حق مطلبی ست که هنوز اداء نشده بازهم حاضرند برای ان هزینه بدهند.

سجاد

۱۵:۵۹ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۱


1

16

پاسخ

بابا حنجره سید پاره شد!چرا نمی شنوید؟؟؟خودتان را به کر بودن زده اید؟؟؟

سید محمد به خدا کارت درسته...دوستت داریم شدید به مدت مدید...

ایمان

۱۶:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۱

1

13

پاسخ

خدایا بر عمر و عزت این سید بزرگوار بیافزا که چهره اسلام رحمانی را به ما و همه ملل دنیا نشان داد و با طرح گفتگوی تمدنها اندیشمندان دنیا را به سلام دعوت و متوجه قدر و منزلت اسلام واقعی کرد او که از عوامفریبی و دروغ پرهیز داشت و دارد

ناشناس
۱۶:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۱
2

9

پاسخ

ظاهرا خبرهايي هست .ديگه از بهم زدن مجالس سخنراني خاتمي و ساير سران اصلاحات خبري نيست .ظاهرا خودشان فهميدند حرف خاتمي حرف درستي هست .
ناشناس
۱۶:۵۷ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۱

15

پاسخ

آقای خاتمی آیا معتقد نیستید روزهای طلائی دیپلماسی برای حل موضوع هسته ای را از داست دادیم؟ بنظر شما نمیشد بهتر از این موضوع را مدیریت کرد؟ آیا اگر در زمان یارگیری و انسجام غرب بجای حذف و حصر به همدلی و وحدت بیشتر فکر میکردیم , اوضاع بهتر از این نبود؟ قبول دارید تیم مذاکره کننده هسته ای ضعیف است؟ اگر در این سالها بجای حرفهای احساسی به دیپلماسی و افراد نخبه بیشتر اهمیت میدادیم کار به اینجا میکشید؟

امیدواریم این مرحله سخت را بدون آسیب به ملت پشت سر بذاریم.
محسن حسینی
۱۷:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۱

10

پاسخ

اکنون همه فهمیده اند که نتیجه انحصار گرایی و برخورد حذفی با نیروهای دلسوز درون نظام که خواهان عزت ایران اند ، ضعف نظام و انقلاب شده است. کاش همه بار دیگر دست در دست هم دهیم و صرف نظر از گرایش های سیاسی متفاوت، نیروهای مدیر و لایق و با سواد را برای خدمت به نظام و کشور فرا بخوانیم. قدرت طلبی و دنیا گرایی تحت لوای اسلام و امام زمان مظلوم بس است!

نقل از سایت فرارو
11 تير ۱۳۹۱ - ۱۵:۲۲