Monday, February 26, 2007

سونگون بخش دوم


وقتي اولين چاه حفاري با آن شرايط سخت در معدن تمام شد تازه شبيه آن بود كه عده اي پايمردي خط مقدمي ها را در جبهه ديده و به ميدان رزم مجددا" برگشته اند آري مسئولين شكاك كه هرگز باورشان نمي شد كه در سونگون حفاري به نتيجه برسد حالا به طرفداران جدي ادامه كار تبديل شده بودند و پشت سر هم از اوضاع خبر گرفته و بدون معطلي به مافوق ها گزارش ميكردند و گاها" هم به ديگران متذكر مي شدند كه ما كه گفتيم اينطوري خواهد شد
بعد از اين موفقيت مديران مس ايران البته با پيگيري هاي مسئولين محلي و استان در فكر شروع مطالعات جدي و اساسي افتاده و ما را به جلسه اي در تهران فراخوانده و با گروه اكتشافي ريز مسائل را تنظيم و كارها به مرور شروع گرديد. كل منطقه به بلوكهاي متعدد تقسيم و شبكه هاي حفاري در محل پياده شد و راه سازي براي اين امر در معدن و از راه ارتباطي متروكه به روستا و محلهاي حفاري با سرعت هرچه بيشتر و بدون فوت وقت شروع گرديد زميني از طرف روستائيان بدون اخذ وجه در اختيار طرح قرار داده شد و ساختمان موقت براي اسكان كاركنان شروع گرديد من يادم نمي رود كه روزي يكي از آقايان كه مخالف ساختمان و ساير كارها بود در معدن به ساختمان در حال ساخت نگاهي كرده و گفت فلاني يقين دارم كه روزي اين ساختمان به طويله روستائيان تبديل خواهد شد البته سالها ايشان از آن ساختمان استفاده كرد و زحمات زيادي هم در شكوفائي معدن كشيد.
مهندسين متعدد در معدن مسقر شده و هرچه در توان داشتند در رد يا تاييد آن به روي كاغذ آورده و تقديم طرح نمودند وقتي راه سازي موقت در محل و معدن آماده ميشد از طرف مسئولين دستگاهاي حفاري راهي محل شده و در شرايط بسيار سخت و بحراني حفاري ها شروع شد در همه چاه ها ما به نتيجه قابل قبولي رسيديم و نمونه هاي استخراج شده از چاه ها امان مخالفين را بريده و اميد آنها را به ياس تبديل ساخت و بي علاقه و بي ميل واقعيات موجود را پذيرفته و برادامه كار با ديگران هم فكر شدند.
در اين زمان مهندس شيري عوض شده و مهندس اصلاني منصوب شده بود و انتخاب ايشان جان تازه اي به كالبد سونگون دميده و روح جديدي در معدن حاكم گردانيد با اعلام ايشان در جلسه هماهنگي تهران شركت و بعد از تاكيد وي بر ادامه كار بنده و منظور نمودن اعتبار لازم به برق – راه – ساختمان و آب و ... در امور معدن انقلاب كاري حاصل شد و استاندار وقت دكتر پرهيزكار با پشتيباني هاي موثرش بر ادامه كار صحه گذاشته و بر فرماندار وقت اهر براي ادامه همكاري من به عنوان نماينده ويژه ايشان در معدن اعلام موضع كردند و آقاي مجيدي فرماندار اهر هم حسن نظر نشان داده و همگي در جبهه تثبيت معدن سونگون تلاش كرديم در اين ميان نبايستي تلاشهاي آقاي معماري نماينده اهر را هم ناديده گرفت كه با عصبانيت هرچه بيشتر از پيشرفت امور دفاع مينمود و حتي از شدت تعصب ايشان سونگون را سون گون ميگفتند
معدن سونگون با همه طول و تفصيل كه بدهيم تا سال 1375 داراي رديف اعتباري نبوده و به صورت يكي از پروژه هاي تحت حمايت بودجه اي شركت ملي مس ايران اداره مي شد و تا آن زمان هم حدود كمتر از صد ميليارد ريال هزينه شده و تقريبا" كارهاي اكتشافي ضروري و قابل استناد به جاي خوبي رسيده و آماده ارائه به كارشناسان مربوطه شده بود تا اينكه انتخابات ورزقان و خاروانا باطل شده و منطقه فاقد نماينده گرديد و در واقع آن سال براي معدن سونگون سال پرباري بود چراكه از طريق كميسيون صنايع و معادن و با مساعدت مهندس هاشمي رئيس وقت كميسيون و وزارت معادن و فلزات وقت رديفي براي اين پروژه در نظر گرفته و تصويب گرديد كه رقم آن هم ظاهرا" 1500 ميليون ريال بود و از آن به بعد كه بنده هم افتخار عضويت در كميسيون مربوطه را داشتم سال به سال اعتبارات سونگون افزايش يافت ادامه دارد

گفت و گو با خويش - گفت و گو با ديگران



سخنرانی در دانشگاه خاورمیانه آنکارا، ترکیه۲۴ آبان ۱۳۸۵۱۵ نوامبر ۲۰۰۶

بنام خدا کمتر سرزمینی در جهان چون ایران و ترکیه در برابر پرسشها و چالشهای گوناگون هم سرشت و هم سرنوشت بوده اند. ایران و ترکیه هرگز همسایگان بی خبر از هم نبوده اند. همواره به هم نگریسته اند، از هم پرسیده اند و با هم مورد پرسشهای زمانه نیز قرار گرفته اند.فرهنگ ایرانی در آسیای صغیر ریشههای کهن دارد. با فتوحات هخامنشیان آیین مهر به آسیای صغیر راه یافت و از آنجا به روم رسید. بعدها مهرپرستی به صورت دین رسمی در آمد و تا زمانی که مسیحیت در آن سرزمین رسمیت یافت آیین رسمی رومیان بود.داد و ستد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی میان ایران و روم تنها در جنگ نبود. فرهنگ چنان قدرتِ نفوذی دارد که حتی جنگ را نیز ابزاری برای حضور زندة خود در میان جوامع مستعد و مساعد می کند، چنانکه در این سامان کرد. با فروریختن دیوار رومِ مسیحی، ایرانیان مهاجر همراه سپاه سلجوقی بخشی از فرهنگ و زبان سرزمین همسایه را تشکیل دادند.نسبت میان دو قدرت بزرگ جهان اسلام، یعنی ایران و عثمانی با یکدیگر و با دیگران از آن پس بخشی از تاریخ تأثیرگذار مشرق زمین است.نمی خواهم به دوردستِ تاریخ بروم و در گذشته بمانم، نمی خواهم چشم بر واقعیتها ببندم و از رابطه یکسویه در فرهنگ و آیین و ادب در گذشتههای دور سخن بگویم. فرهنگ برآمده از داد و ستد و دیالوگ است، چنانکه زمینة تحقق آنها نیز هست. نشان این حقیقت در هر جا دشوار باشد در دایرة به هم پیوسته تمدّن این دو سرزمین بسیار آسان است. ایران و ترکیه از هم بسیار آموخته اند و بر هم بسیار تأثیر گذاشته اند، پس ما باید از این گذشته، درسی برای امروز بیاموزیم.برای ما ایرانیان در دوران معاصر، ترکیه بخشی از «منزلگاه تجدّد» است. از زمامداریهای نوگرا تا تنظیمات جدید و از اندیشه های نوین سیاسی و فرهنگی و ادبی تا نهادهای جدید تمدنّی در عرصة آموزش و علوم و ارتباطات، ایران در دو سدة اخیرِ تاریخِ خویش، فارغ از تلاشها و تحرّکهای ایرانیان مهاجر یا مقیم در ترکیه نزیسته است.هم نحوة مواجهه با دنیای متجدّد و هم موفقیت ها و عدم موفقیت ها در این رویایی با تجربه های مشابه و تأثیرگذار بر یکدیگر همراه بوده است.در واقع پرسش اساسی که دو جامعة ایرانی و ترک با آن رو به رو بوده اند، چگونگی فهم مقولة تجدّد در حوزه های گوناگون اندیشه و سیاست و راهبردها و راهکارهای انتخاب شده از سوی عالمان، روشنفکران و سیاستمداران در عرصة عمل بوده و هست.در نقد تاریخی خویش می توانیم از روی آوردن ناقص به غرب در عین غفلت از شرق و گسست ارتباطات درونی خویش سخن بگوییم. غرب، کمتر با نگاه به تمامی قوتها و ضعفهایش به کمال در دو جامعة ما مطرح شده است، یا رویة تمدّنی و علمی آن در محاق غفلت قرار گرفت و یا رویکرد استعماری و چیرگی طلبانهاش. در واقع غرب نه در صورتِ واقعی و با جوهر اصلی اش، که درصورت روایتی وارونه و کهنه در معرض قضاوت قرار گرفت و علاوه بر آن تجدّد کمتر در فرایند و چارچوب تاریخی و در اتصال با همة مبانی فرهنگی جامعه، از جمله دین معنا شد.بر این دو نقیصه من می خواهم نقیصه دیگری بیفزایم که آن ناآگاهی از ظرفیتهای درونی و استغنا از آموختن از یکدیگر بوده است. جهان اسلام نمیتواند و نباید از جریانهای اندیشهای و سیاسی درون خویش کم اطلاع و نامرتبط باشد. تجددِ چند پاره در جهان اسلام سر از افراط و تفریط، به ویژه در وجوه ناسیونالیستی آن در می آورد. فقدان رویکردهای مشترک و بی بهرگی از گفتمانهای نوینِ دینی، سر از شیفتگی مطلق به غرب در سویی و امتناع مطلق در سوی دیگر در می آورد. حاصل این تشتّت فکری، ضعف بنیانهای استوار نظری و گرفتار شدن در نوعی سطحی اندیشی می شود که هم در صورتهای سنتگرایانة فکری و هم در قالبهای نوگرایانة دینی انعکاس می یابد.پس می توان در این جمعِ اندیشمندانه بازهم دانشمندان، روشنفکران، هنرمندان، نویسندگان، سیاستمداران، برنامه ریزان، نهادهای مدنی و گروههای سیاسی دو کشور را دعوت به انجام گفت و گوهای جدّی و واقعی بر سر مسائلی کرد که بیش از دو سده است در دوجامعه دنبال می شود و نیز تلاش برای پاسخگویی به نیازها و مسائل دنیای مدرن، از منظر دین و فرهنگ و بهره گرفتن از ظرفیتهای معنوی، اخلاقی و اعتقادی آئین راهگشای اسلام برای تحقق خواستهای تاریخی ملتهای مسلمان.من این نیاز را در سالهای اخیر تحت عنوان ضرورت «گفت و گوی تمدن ها» بسیار یادآور شده ام. اکنون میخواهم همین ضرورت را در قالب «اسلام، گفت و گوی تمدنها و مقتضیات سخن گفتن اندیشمندان در جهان امروز» به این جمع ارزنده نیز عرضه کنم. 1- فهم ایده گفت و گوی تمدن ها، از یکسو مشروط به فهم شرایطی است که در عرصة بین المللی آنرا مطلوب و شنیدنی ساخته است، از سوی دیگر نیازمند تدقیق در وجوه ادراکی و منطق درونی ایده مذکور است. غنابخشی و تداوم و اثرگذاری این ایده بدون ملاحظه این دو وجه ممکن نیست.2- جهان در سه دهه اخیر دستخوش تحولات بنیادینی شده است. این تحولات هم چشم اندازهای مخاطره آمیز و هم افق های درخشان و امید بخشی را پیش چشم گشوده است. گستره و پیچیدگی این تحولات چندان است که گردهم آوردن این ابعاد متناقض، ذیل یک رویکردِ نظری امکان پذیر نبوده است. در چنین شرایطی با ظهور دو ایده متناقض جنگ تمدن ها از یکسو و گفت و گوی تمدن ها از سوی دیگر مواجهیم، دو ایده ای که بیانگر وجوه متناقض تحولات در عرصه بین الملل بوده اند.تحولات جدید موجبات کاسته شدن نقش دولت- ملت ها در عرصه بین الملل را فراهم آورده است و متعاقب آن مرزهای منازعه در سطح جهان نیز پیچیده و متکثر شده است. تغییر مرزهای منازعه از سطح دولت- ملت ها به سطوح کلان تمدنی وجه مخاطره آمیزی از چشم انداز شرایط بین المللی است که صاحب تئوری جنگ تمدن ها به درستی بدان اشاره کرده است. این منازعات در عین حال با منازعات در سطوح خُردترِ قومی، مذهبی، زبانی و خونی نیز می تواند همراه شود.اما در همین حال تحولات جدید امکانهای تازهای برای ظهور هویتهای ریشه دارترِ فرهنگی در مقابل هویتهای صِرفِ سیاسی و فضاهای تازهای برای اندیشهورزيِ آزاد و خالی از قیدها و تعصّبات و امکانهای تازه ای برای شناسایی خویش در پرتو شناسایی دیگران، و صورت های تازه و بدیعی از تبادل در عرصه جهانی را فراهم ساخته است. در چنین شرایطی ایدة گفت و گوی تمدن ها بهعنوان ایده راهبرديِ سامان دهنده به نیروها و استعدادهایی است که در این فضای جدید می توانند در خدمت بهبود وضعیت های انسانی به کار گرفته شوند.تئوری جنگ تمدن ها با ترسیم تصویری از چشم اندازهای مخاطره آمیز این تحولات، زمینه های لازم را فراهم آورده است تا نظریه گفت و گوی تمدن ها بتواند توجهجهانی را، به ضرورت روی آوردن به سوی آن جلب کند. در چنین شرایطی ضروری است حوادث منازعه آمیز در سطح جهانی را در پرتو ایده جنگ تمدن ها مورد ملاحظه قرار دهیم و به پیامدهای وخامت بار آن برای بشریت تأکید کنیم و آنها را شواهد تازه ای برای ضرورت عملی و اخلاقی گفت و گوی میان تمدن ها به حساب آوریم. رویدادهایی که در پی حادثه یازدهم سپتامبر در آمریکا و رشد افراطی گری و تروریسم در بخش های دیگری از جهان به وجود آمد از این جمله اند. این حوادث به خوبی نطفه های شکل گیری جنگ مخاطره آمیز و غیر اخلاقی میان تمدن ها را بارز کرد و در عین حال اخلاقی ترین الگوهای کلامی و رفتاری را در سطح جهان در قالب ذخائر گفتمانی ایده گفت و گوی تمدن ها معطوف ساخت.3- ایده گفت و گوی تمدن ها در عین حال مبتنی بر مبانی نظری خاصی است. مهمترین بنای سامان دهنده نظری آن، التزام به برابری طرفهای آن برای بودن و سخن گفتن در فضایی عاری از استیلای جزم های ناشی از سلطه است. این مفاهیم به نحو بنیادینی در هم تافتهاند و به هم وابستگی دارند. التزام به برابری، شرط لازم تأمین فضای عاری از سلطه است. اما در عین حال برابری، تفاوت بنیادینی با تساوی دارد. برابری به خلاف ایده تساوی، ملتزم به تفاوت میان طرفهای گفتگو است و در فضای گفتگو، این تفاوت خویشتن را یافته باشد.4- در غرب، به رغم تیرگیهای عرصة قدرت آمادگی پذیرش این مبانی در سطوح فراوانی به وجود آمده است. پذیرش این وضعیت از سوی عنصر تأثیر گذار در تمدن غرب، و آمادگی برای گفتگو با سایر حوزه های تمدنی، این تمدن را در جهت تغییر از مسیر دوران دوم بنیاد گرایی که متکی بر خرد خاص است خارج ساخته است. در واقع تمدن غربی تاکنون دو دوره از بنیادگرایی را پشت سرگذاشته است: دوران دین مدارِ قرونِ وسطی که قرائت خاصی از دین قائمه و بنیاد اصليِ بنیاد گرایی غرب بود و دوران دوّم که قرائت خاصی از خرد، دائرمدار بنیادگرایی غربی بود. اینک بیش از هر زمان آمادگی داد و ستد چندسویه با دیگر حوزه های تمدنی در تمدن میان تمدن غرب دیده می شود.5- از جمله تحولات مثبت دو سه دهه اخیر، فراهم کردن زمینههای عینی تحقق عناصر یاد شده است. تحولات جهانی بیش از هر زمان ضرورت پذیرش طرفهای جهانی به منزله طرفهای برابر، متنوع و ذیحق برای گفت و گو را پدید آورده است. این وضعیتِ تازه از یکسو به تحولات تکنولوژیک و اولویت وجوه نرم افزاری بر وجوه سخت افزاری، و تحولات نظری دهه های اخیر مربوط می شود و از سوی دیگر به تحولاتی معطوف است که عرصه سیاست بینالملل را از شرایط تک یا چند قطبيِ متکی بر زور جدا می کند. اینک به ویژه پس از حوادث یازدهم سپتامبر، بیش از هرزمان مفاهیم قدرت، امنیت، الگوهای اعمال قدرت و مقاومت صورت تازهای یافته و از اثربخشی معادلات متکی بر اعمال قدرت کاسته می شود.6- نباید فراموش کرد که این وضعیت تازه، الزاماً به معنای حصول برابری برای همه طرفهای جهانی نیست وضع تازه به فرصتهای کم و بیش برابر بیشتر شباهت دارد. از این موقعیت موازنه تازهای در سطح جهانی حاصل خواهد شد که در آن عمق و گسترده فرهنگی و اندیشگی بیش از گذشته نقش آفرین خواهد بود. اما بدیهی است که نتیجة تجربه گفت و گوی میان حوزه های تمدنی، بر موازین تازه، سلسله مراتب تازه ای از قدرت فراهم خواهد شد که بیش از گذشته عمق و پایندگی دارد.7- از مقدمات یاد شده می توان نتیجه گرفت که جهان اسلام را پس از جریان ظهور مدرنیته در قرون هجده و نوزده می توان در یک نقطه عطف تازه یافت. جهان اسلام و منابع غنی فرهنگی آن در سدهها و حتی دهههای گذشته منبع مهمی برای تأمین و جبران کاستیهای تمدن غرب بوده است. فلسفه، کلام، حقوق و حتی فقه اسلامی، در شرایط گوناگون، در جریان تبادلات طبیعی در سطح جهان مورد توجه قرار گرفتهاند، اگرچه در مجموع، جریان این مبادلات بیشتر یکسویه بوده و جهان اسلام به منزله طرف فروتر نقش پذیرندگی را ایفا کرد، اما به هر روی به نظر می رسد که اینک شرایط تازه نیازمند تمهیدات تازه است. تکیه بر داشتهها هیچ روی کفایت کننده و راضی کننده نیست.8- احیای نقش خلاق و فعال جهان اسلام، علاوه بر مسلمانان یک مطلوب جهانی نیز به حساب می آید. اگر جهان اسلام به عنوان یکی از اصلی ترین حوزه های تمدنی بشر امروز فرصت نقش آفرینيِ مؤثر در این فرایند جهانی را نیابد، این به معنای عقیم ماندن این فرایند ارزشمند جهانی است.9- پیش از این اشاره کردیم که تمدن غربی با پشت سر گذاشتن دو دوره از بنیادگرایی، بیشترین استعداد گفت و گو را یافته است. اما متأسفانه به نظر می رسد که جهان اسلام هنوز صُورِ دوگانه بنیادگرایی غربی در صور بنیادگراییهای دینی از یکسو و جنبشهای سکولار از سوی دیگر، دو سویة یک دور باطل و تخریب کننده را فراهم ساخته اند. دو سویه ای که بیش از هر چیز پوشش دهنده به یکدیگرند. بنیادگرایان دینی در صدد پوشاندن لباس سنت بر اندام جهان جدیدند و قادر به درک مناسبات تازه ای که به لحاظ وجود شناختی وضعیت های بشری را دگرگون ساخته نیستند. این بنیادگرایی توجیه کننده جریانهای فکری است که اصولاً دین را به عنوان مهمترین قائمه تمدنی جهان اسلام از صحنه عمومی بیرون می کند و بدیلی برای خلاء فرهنگی و فکری که می آفریند در آستین ندارد.10- احیای حق سخن گفتن جهانِ اسلام پیشاپیش مستلزم سخن داشتن است. نهایی ترین عامل تولید سخن، مولّدان و متفکران و خلاقیتهای ذهنی آنان هستند. تولید سخن پیشاپیش مستلزم دگرگونیهای بنیادین در پاردایمهایی است که متفکران ما در آن زیست می کنند. سنتگرایان دینی، که اسلام را به منزلة یک منظومة خودبسنده و مستقل از موقعیت و تجربههای زیسته مسلمانان مورد توجه قرار می دهند و قادر به وضعیت متفاوتی نیستند که زندگی متفاوت در آن تجربه می شود، راه به بنیادگرایی دینی می برند و زمینه ساز جدالهای خونین و بی فرجام می شوند. از سوی دیگر روشنفکران گسسته از دین و متکی بر خرد مدرن، سنت و فرهنگ و میراث جمعی را یکسره بی وجه می کنند. تولید سخن نیازمند پارادایم میانه ای است که از تجربه زیست مدرن، افقی برای رویارویی با افق ویژه سنت و میراث دینی فراهم آورد و بیش از هر چیز امکان دیالوگ و گفت و گو با سنت را فراهم سازد. گفت و گویی که هم باروری سنت و هم معناداری زندگی مدرن را فراهم می آورد. گفت و گو از افق مدرن با سنت، تنها راه گشودن امکان تولید معنای بالنده است. همین معانی بالنده امکان سخن گفتن با یکدیگر و غنی سازی فرهنگ اسلامی را فراهم می سازد و توشه کافی برای سخن گفتن در جهان جدید را به دست می دهد. امیدوارم که این ضرورتها ما و شما را در جوار یکدیگر تواناتر از پیش برای پاسخ گفتن به پرسشهای پیش رو کند. ان شاء الله چنین باد.

هاشمي رفسنجاني



رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام گفت: دشمن عصباني را نمي‌‏توان ناديده گرفت، از ببر زخمي هم نمي‌‏توان به سادگي عبور كرد، بنابراين در اين شرايط زماني كه فوق‌‏العاده قابل توجه است،‌‏ همه بايد هوشيار باشند. به گزارش خبرنگار "ايلنا"، اكبر هاشمي‌‏رفسنجاني كه در ششمين همايش سراسري روحانيون و مسوولان سازمان عقيدتي، سياسي ناجا در حسينيه جماران سخن مي‌‏گفت، با بيان اينكه امروز استكبار جهاني همه توجه خود را به منطقه خاورميانه و منابع انرژي‌‏زاي اين منطقه متمركز كرده است، چون مهمترين نياز خود را در منطقه ما فرض كرده است، گفت: استكبار مي‌‏داند كه نياز به انرژي در جهان به سرعت زياد مي‌‏شود و حيات كشورهاي صنعتي به اين انرژي بسته است، به همين دليل منطقه ما را به ناحق، منطقه منافع ملي خود فرض كرده‌‏اند و براي كسب اين حيات نيز حتي حاضرند به جنگ هم رو بياورند. وي، آمريكا را سردمدار جريان استكباري غرب دانست و گفت: آمريكا خود از محتاج‌‏ترين كشورهاي نيازمند به انرژي است، به طوري كه روزانه 10 ميليون بشكه نفت وارد مي‌‏كند. منابع انرژي‌‏شان هم روز به روز كم مي‌‏شود و نيازمندتر مي‌‏شوند، به همين دليل به منطقه خاورميانه اهتمام ويژه‌‏اي دارند. هاشمي‌‏رفسنجاني تصريح كرد: به دليل اين نيازمندي‌‏ها است كه اسرائيل را در منطقه ما كاشته‌‏اند كه هم باعث تفرقه در ميان ملت‌‏ها و هم باعث نياز كشورها به خريد سلاح شود، اما امروز وجود اسرائيل را در منطقه خاورميانه كافي نمي‌‏دانند، چون مي‌‏بينند كه ايران به سرعت در منطقه قدرتمندتر و با نفوذتر مي‌‏شود، به همين دليل به فكر افتاده‌‏اند به بهانه اجراي «طرح خاورميانه بزرگ» درمنطقه حضور داشته باشند. رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام افزود: آمريكا در اين راستا حتي حاضر است بيش از آن مقداري كه تاكنون هزينه كرده است، هزينه كند و كشته‌‏ها و زخمي‌‏هاي بيشتري از خود به جا گذارد، اما مي‌‏بينيم كه علي‌‏رغم اين هزينه‌‏ها، نفوذ آمريكا در منطقه ما ضعيف‌‏تر شده است. آمريكا در بحرين،‌‏ قطر، آذربايجان، تركيه و برخي كشورهاي ديگر پايگاه نظامي ايجاد كرده بود اما هنوز از حضور بيشتر در منطقه قانع نيست. وي با بيان اينكه مهمترين مانع آمريكا براي تسلط بر منطقه خاورميانه، جمهوري اسلامي ايران است، گفت: آمريكا هرجا مي‌‏رود به ديواري برخورد مي‌‏كند كه به نحوي مربوط به ايران مي‌‏شود. هاشمي رفسنجاني با تأكيد بر عدم دخالت جمهوري اسلامي ايران در مسايل داخلي عراق، گفت: آمريكا سندي در دست ندارد كه مبين دخالت ايران در مسايل داخلي عراق باشد، آمريكا به چشم خود مي‌‏بيند كه مردم عراق با ما هستند و دوست ما محسوب مي‌‏شوند، با اين اوصاف ما كه احتياجي به دخالت در امور اين كشور نداريم. اكثر كرسي‌‏هاي مجلس عراق و دولت اين كشور هماني است كه ما مي‌‏خواستيم. مشكل ما در عراق كه همان وجود صدام و منافقين در اين كشور بود حل شده است، حال چرا بخواهيم در مسايل داخلي عراق دخالت كنيم. رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام با بيان اينكه بايد در برابر دشمن عصباني و ببر زخمي هوشيار باشيم، گفت: بخشي از اين هوشياري مربوط به نيروي انتظامي است. بايد شر دشمن را به خودش بازگردانيم و اين نمي‌‏شود جز اينكه مردم، مسوولان و نيروهاي نظامي ما هوشيار باشند. رهبري هم لحظه به لحظه در جريان امور است و هرجا لازم باشند، فرمان مي‌‏دهند و در اين موقعيت حساس به عنوان سكاندار نيرومند انقلاب، كشتي ما را در اين اقيانوس متلاطم هدايت خواهند كرد. وي در بخش ديگري از سخنان خود مسووليت روحانيون عقيدتي، سياسي را از ديگر بخش‌‏هاي روحاني بيشتر دانست و گفت: پس از پيروزي انقلاب فرصتي به دست آمده است كه روحانيت در حساس‌‏ترين بخش‌‏هاي نظامي حضور داشته باشد،‌‏ بنابراين بايد از اين فرصت‌‏ها استفاده كرد. در گذشته چنين سابقه و فرصتي به‌‏وجود نيامده بود كه روحانيون با اين وسعت، فرصت خدمت پيدا كنند. روحانيت قبل از انقلاب آنقدر محدود بود كه اصولاً راهي به نيروهاي مسلح نداشت، اين فرصت ارزشمندي است كه شما بايد با مسووليت‌‏هاي قانوني و ارزش‌‏هاي واقعي خود در نيروهاي مسلح به وجود آوريد. نايب رييس اول مجلس خبرگان رهبري با اشاره به اينكه نقش روحانيت در تاريخ ايران هميشه كارساز بوده است، گفت: روحانيت همواره پشتيبان مردم بوده و طرف مردم را گرفته است، اين يك صفت تاريخي است كه همين عامل باعث پيروزي انقلاب اسلامي شد. انقلاب اسلامي ما با اين ويژگي روحانيت كه مردم را بدون دغدغه در ميدان حاضر مي‌‏كرد، به پيروزي رسيد. هاشمي رفسنجاني، عقيدتي سياسي ناجا را جزو مهمترين عقيدتي‌‏ سياسي‌‏هاي نيروهاي مسلح عنوان كرد و گفت: ناجا در جدي‌‏ترين مسايل مردم كه همان آرامش و امنيت است با مردم است. پليس پيشاني نظام در رابطه با مردم است كه در همه امور مردم حضور دارد. رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام خطاب به روحانيون و مسوولان سازمان عقيدتي سياسي ناجا، گفت: مسووليت شما روشن است، شما بايد حافظ سلامت نيروها باشيد. وي افزود: مهمترين مسئله در هر انقلاب و جامعه‌‏اي اين است كه افراد و نيروهاي مسوولش سالم باشند، به هر نسبت كه سلامت روحي و عملي در مسوولان نظام بالا باشد به همان نسبت نيز نظام مستحكم‌‏تر مي‌‏شود و اگر در اين راستا كوتاهي شود، به همين اندازه نيز مسووليت دارد. هاشمي رفسنجاني با بيان اينكه آموزش‌‏هاي عقيدتي سياسي بايد مشتمل بر آموزش‌‏هاي عقيدتي و فكري و آموزش‌‏هاي سياسي باشد،‌‏ گفت: يك بخش كار شما روحانيون و مسوولان عقيدتي سياسي، ارايه آموزش‌‏هاي عقيدتي و فكري است. هر مقداري كه موفق شويد افكار نيروها و جوانان را افكار ملي و اسلامي و عقيده‌‏مند كنيد، به همان ميزان نظام ما مستحكم‌‏تر مي‌‏شود. بخش ديگر كار شما، ارايه آموزش‌‏هاي سياسي است،‌‏ البته سياسي به معناي احزاب نيست، بلكه به معناي دانستن مسايل سياسي است كه دانستن اين مسايل نيز براي مأموران و فرماندهان بسيار بسيار مهم است. رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام تأكيد كرد: فرماندهان و نيروهاي مسلح ما بايد مروجان و مخالفان نظام را بشناسند و در اين راستا هم لازم نيست كه عضو حزب و جرياني باشند. شما مسوولان و روحانيون عقيدتي سياسي بايد هم مواظب اخلاق و هم مواظب تفكر پرسنل باشيد. شما بايد خيلي خودماني با پرسنل صحبت كنيد و محرم آنها باشيد

Wednesday, February 21, 2007

معدن سونگون

بنام خداوند متعال
معدن سونگون بخش يك
چند هفته پيش بود كه آقائي به من زنگ زد و گفت ميخواهم در رابطه با معدن مس سونگون با شما صحبت كنم ضمن تشكر گفتم اگر كار اداري داريد در صلاحيت من نيست و اگر در رابطه با اطلاعات فني معدن موردي هست تا آنجا كه توانش را داشته باشم عرض ميكنم و ايشان اينگونه شروع كردند : آقا اين معدن در زمان شاه طراحي شده و اْلان متاسفانه كنسانتره به كرمان حمل ميشود و از اين مسايل . سعي كردم قانعش كنم كه مرا هم به باد انتقاد گرفته و كم نمانده بود كه كرماني الاصل كند كه چون ايشان از سردمداران صنعتي و معدني كشور بودند و پيش كسوت با احترام از ايشان خداحافظي كردم.
اما اصل قضيه :
معدن مس سونگون به دو بخش تقريبا" شرقي (اسكارن) و غربي(پورفير) كه معدن فعلي ميباشد تقسيم ميشود :
1- بخش شرقي اسكارني بوده و داراي ذخيره بسيار كم و قبل از انقلاب هم مطالعه و استخراج شده و بخشي از آن هم اكنون هم باقي است و ذخيره جنداني ندارد در اين بخش عناصر ديگري هم مثل سرب و روي و ... وجود دارد
2- بخش غربي : قبل از انقلاب دانشمندان زمين شناسي مختلفي از خارج و داخل از منطقه بازديد و نظرات مختلف و متنوعي را داده بودند از جمله هاميلتون و اطمينان كه نظرشان اين بود كه اين معدن كاملا" پورفيري بوده و عين كوه يخ است و بخش اعظم آن در زير زمين قرار دارد اين بخش كه بيشتر پوشيده از جنگل بود مورد مطالعه دقيق قرار نگرفته بود و در اين رايطه آقاي دكتر اطمينان كه الان در استراليا زندگي مي كند چند صفحه اي را تنظيم و به سازمان زمين شناسي وقت تحويل داده بود كه به دنبال آن از سازمان مذكور زمين شناساني ازجمله دكتر نوگل به محل اعزام و عملا"وجود كانسار مس را منكر شده بودند و تقريبا" پرونده سونگون در هاله اي از ابهام فرو رفته بود
سازمان زمين شناسي كشور در سال 1366 مصمم شده بود كه بررسي نهائي را انجام دهد و اين سال مصادف بود با بخشداري من در منطقه زيباي ورزقان كه روزي يكي از كارمندان بخشداري حضور زمين شناسان را در منطقه اعلام و گفت كه آقايان به ديدار شما علاقمند هستند و بنده و ايشان بلافاصله به محل سونگون عزيمت و با دوستان كه قبلا" با يكي از آنان به لحاظ ارتباط تحصيلي آشنائي داشتيم ديدار كرديم و بعد از كلي بحث و گلايه و صحبت يكي از آقايان به صورت سري به شحص من اعلام كرد كه فلاني قرار است پرونده اينجا براي هميشه بسته شود و اگر كاري از دستتان برمياد انجام دهيد حتي ايشان نمونه اي از سنگ معدن سونگون را كه حاوي كالكوپيريت بود نشان داد و گفت نظريه هاي داده شده قبلي در اين رابطه صحت دارد و نبايد اين معدن به فراموشي سپرده شود ما آنجا با هم پيمان پيگيري بستيم كه كارهاي اداري از من و اثبات فني و علمي قضيه هم از ايشان و چنان هم شد
نماينده وقت ورزقان (دوره دوم) مهندس بيمقدار بودند با ايشان به سختي ( به علت كمبود امكانات ارتباطي) تماس و موضوع با ايشان در ميان گذاشته شد و مقرر گرديد ايشان با مدير عامل مس وقت آقاي مهندس شيري تماس و جلسه فوري هماهنگ و با هم مسئله را به بحث جدي بگذاريم و حدود يك هفته بعد در تهران در دفتر مدير عامل مس جلسه پرتنش برگزار شد من همه موارد فوق را با ايشان و ساير اعضاي جلسه در ميان گذاشتم كه اين موضوع كه در سونگون فلز مس وجود دارد خشم يكي از كارشناسان ارشد و خبره مس را به نام مهندس وثوق زاده بر انگيخته و ايشان به من توپيده و گفت توي بخشدار از من زمين شناس بيشتر ميدانيد ؟ و من هم به احترام ريش سفيدي ايشان بسيار آرام گفتم اولا: اين كه عرض شد نظر زمين شناسان متعهد كشور است ثانيا" بنده هم زمين شناسم كه ايشان براي دومي اصلا" آتش گرفت
بعد از دو ساعت جلسه سنگين و نفس گير آقاي شيري مدير عامل از من به عنوان مشاور دعوت كرده و مقرر شد كه كار سونگون بدون ارتباط با افراد قبلي شركت پيگيري شود و مقرر گرديد : كه حكم من صادر شود - گروه مطالعات ژئوفيزيك از تهران به منطقه اعزام شود - بعد از آن يك دستگاه ماشين حفاري از مس سرچشمه به سونگون اعزام گردد
در پايان جلسه كارشناس مذكور يك جلد گزارش سازمان زمين شناسي را مبني بر عدم وجود مس و وجود پيريت در سونگون با عصبانيت به روي ميز جلسه كوبيده و گفت آخرش همين نتيجه خواهد بود بيت المال را به هدر ندهيد. جلسه تمام شد و مدير عامل از من خواستند كه سعي كنيد آبروي ما خدشه دار نشود من هم گفتم اقلا" آبروي كارشناس ارشدتان خدشه دار خواهد شد و همه تعجب كردند.
به ورزقان برگشته و منتظر حكم و آمدن گروه ژئوفيزيك شديم كه بعد از يك هفته هردو عملي شد در سونگون همه ميدانند كه امكانات رفاهي مناسبي براي مهندسين نداشتيم و آنها با چه دلسوزي و از خود گذشتگي در چادرهاي مندرس هلال احمر مستقر شده و كار را در هواي گرم تابستان سونگون شروع كردند مسئول گروه مهندس اسكوئي بودند و ايشان با همكاران خودش چه جانانه كار را شروع و تقريبا" با بخشداري هم خانواده شده بوديم در سونگون از بهداشت و آب و ... مورد انتظار دوستان خبري نبود ولي كار بسيجي و متعهدانه انجام دادند آقاي اسكوئي گفت كه اين كار حدود سه ماه كار صحرائي و دو ماه كار پردازش و تهيه نقشه هاي آنومالي هاي ضبط شده وقت لازم دارد ولي من سعيم را خواهم كرد و اين بود كه ايشان ده روز بعد از برداشت اولين پروفيل به من گفت فلاني بهترين آنومالي را كه حكايت از وجود مواد سولفوره دارد گرفته ايم و ايشان گفت كه دستگاه حفاري سفارش داده شود حال مانده بوديم كه چطوري بايد دستگاه را به سونگون بياوريم كه راه سازي را به صورت دستي به پيمان اهالي با وفاي سونگون داديم آنها شبانه روز و با اندك دستمزد كار كردند گاها" روزي فقط يك متر راه با عرض سه متر ميساختند ولي نبريدند و كار را رها نكردند و كار ژئوفيزيك تمام شد و محل اولين چاه مشحص شد و راهمان تا پائيز آماده و دستگاه حفاري در پائيز برفي به نزديكي روستا حمل و پياده و سپس به چند تكه تقسيم و وسيله تراكتور و خودمان به سر سكوي حفاري حمل شد يادم هست كه سه بار دستگاه از سكو ليز خورده و به پائين افتاد ولي با پايمردي سونگوني ها كار شروع شد و طبق اطلاعات به دست آمده بايستي در 18 متري ما مواد سولفوره را ميگرفتيم كه همان هم شد و اولين نمونه گرفته شده حاوي كالكوپيريت موعود بود
اين موفقيت چون بمب اتم ولي با اثرات مثبت و شادي بخش منطقه و تهران را فراگرفت يادم نمي رود كه آقاي شيري مدير عامل مس شخصا" زنگ زده و گفت خدا قوت شما ما را سربلند كرديد و من هم تشكر كرده و گفتم بايد از كساني تشكر شود كه در انجام كارها رشادت به خرج داده و چون جبهه عمل كردند و كار سونگون از اين تاريخ به صفحات تاريخ وارد و درج گرديد و ما مطمئن شديم كه ديگر احدي را ياراي اظهار نظر منفي بر عليه معدن نيست

Tuesday, February 20, 2007

انتصابات فراقانوني

دوستي ميگفت كه در يكي از كشورهاي جهان سومي دوستي داشته كه در انتخابات مجلس مليشان رئيس ستادي داشته كه به وسيله آن بيشترين كمك به او شده و تقريبا" مديون وي بوده است از طرف ديگر گويا داماد ايشان به وي راي نداده بود وي (داماد رئيس ستاد ) در يكي از ادارات با خانمش ( دختر رئيس ستاد) مشغول بوده كه رئيس آن اداره همان رئيس ستاد همان نماينده بوده است بعد از مدتي نماينده انتخاب شده به وسيله همين رئيس اداره به داماد و دختر رئيس ستاد گير داده و آنها را از اداره شان كه گويا وطنشان هم بوده به شهر ديگر انتقال ميدهد و متاسفانه مافوق آن اداره هم صفت ليبراليستي از خود نشان داده و به اين امر رضايت ميدهد ميگفت كه موقع جدائي دختر رئيس اداره از پدرش كه خيلي عاطفي هم بوده اند پدر به دخترش ميگويد كه دخترم خيلي تلاش كردم كه نماينده از شما دست بردارشود ولي نشد مرا ببخش علاج ديگر نداشتم و از شما شرمنده هستم . آن تمام ميشود و داماد و دختر منتقل ميشوند و از آن جالبتر كه همان دوستم اخيرا" به من زنگ زده و گفت كه چندي پيش نماينده نمك نشناس به اداره رئيس ستادش رفته وگفته كه شما هم آماده باشيد به جاي ديگر بايد برويد بيچاره رئيس ستاد به ايشان التماس ميكند كه دوست من الآن من در حال بازنشستگي هستم آبروي من ميرود ولي او قبول نمي كند و وقتي رئيس اداره( رئيس ستاد) به خانه ميرود به خانمش مسئله را ميگويد و هر دو ماتم ميگيرند و متاسفانه بيچاره همان روز سكته كرده و از دنيا ميروديعني ماجرا اينطوري شد كه هم داماد و دختر آن مرحوم از وطن خود آواره ميشوند و هم آن بيچاره به رحمت ايزدي مي پيوندد البته اينگونه مسايل در بعضي از كشورهاي اتحاد جماهيري سابق اتفاق مي افتاد

Saturday, February 17, 2007

بيست و نهم بهمن ماه سال پنجاه و شش

آن روز هرگز از خاطره ها پاك نخواهد شد يادم نميرود كه صبح اول وقت بود كه دانشجويان دانشگاه تبريز چون طوفان سهمگيني از طرف دانشگاه و ساير نقاط تبريز كه از قبل معين و مشخص شده بود به سوي مناطق از پيش تعيين شده حركت و شهر را با همكاري مردم تبريز به ويژه جوانان غيور شهر از كنترل ماموران رژيم خارج ساختند چنان عنان از دستان ماموران رژيم خارج شده بود كه ديگر غيرخودي را از خودي تشخيص نميدادند و اجبارا" ناظر اعتراض و هجوم مردم به مراكز وابسته به رژيم بودند. مسئولان شهر از وجود مزدوران ساواك كاملا" بهره مي جستند تا بر اوضاع مسلط شوند ولي آنچه لازم بود براي رسوا ساختن حكومت انجام گرفت و شهر تبريز چهره يك شهر كاملا" جنگ زده بر خود گرفت و رژيم براي اولين بار باور كرد كه قادر به مقابله با مردم نيست . با اتمام حركت دشمن شكن شهروندان تبريز كه تقريبا" بعد از ظهر بود ماموران از پناهگاهاي خود بيرون آمده و در نقاط مختلف شهر مسقر شدند و با تانك و ساير آلات نظامي مشغول خود نمائي شدند غافل از آنكه ديگر ماموريت تمام شده و آنچه برنامه ريزي شده بود خاتمه يافته و نيروهاي انقلابي به اهداف از پيش تعيين شده رسيده بودند آن روز تقريبا" همه آگاهان از دانشگاهي گرفته تا بازاري در آن حركت تاريخي و ساختارشكن شركت كرده بودند و اعتراض رسمي و جدي خودشان را با شكستن و آتش زدن و غيره نشان داده و سقوط رژيم را خواستار شدند و رژيم بازهم اشتباه كرده و مردم را اجنبي و بيگانه تلقي نموده و سرپوش بر ايرادات خود نهاد نه اينكه سعي در اصلاح امور نكرد بلكه بر عملكرد خائنانه دستگاه دولتي تاكيد و مهر تاييد نهاد و مثل ساير دول استبدادي ديگران را عامل اختشاشات معرفي كرده و مقابله مردم با رژيم را اختشاش وسيله افراد آمده از آن سوي ارس معرفي كرد و اين يعني شروع سقوط حكومت پادشاهي در ايران و غفلت رژيم از استبداد و ستم و ظلم رايج شده وسيله خود و عواملش در كشور . ما پيروز شده بوديم شهداي ما راه شهادت را باز و هراس درگيري با رژيم را از دلهاي مردم پاك كرده بودند و رژيم تقريبا" براي شروع درگيري هاي بعدي با مردم سراسر كشور را در برنامه آتي خودش گنجانده بود و آن حركت براي شاه با سقوطش مساوي شد و از آن به بعد با اندك تاخيري سراسر كشور به پا خاسته و دمار از روزگار رژيم ستم شاهي درآوردند من به نوبه خود و همرزمان آن روزتاريخي بر عموم مردم شريف آذربايجان و ايران آن رشادتها و شجاعتها راتبريك گفته و اميدوارم كه همچنان مردم آگاه آذربايجان در برابر هرگونه تعدي و تجاوز احتمالي جوانمردانه مثل ستارخان و باقرخان و رزم آوران 29 بهمن سال 13356 ايستادگي كرده و تسليم هيچگونه بدعت و زورگوئي هاي بيگانگان نگردند. درود برمردم شريف و آگاه آذربايجان و درود بر ارواح شهداي راه آزادي و آزادگي در سراسر جهان

Friday, February 16, 2007

برخورد عادلانه

دوستي ميگفت كه مدتي بود از اداره اصلي خودم بنا به درخواست سازمانهاي ديگر و با موافقت اداره خودم دور بوده و در آن ادارات در خدمت كشورمان و مردم شريف آن بودم كه بعد از اتمام ماموريتم به اداره قبلي خود برگشته و مشغول كار شده ام با اين تفاوت كه در تنظيم حكم حقوقي جديد مسئوليت هاي كليدي من در سازمانهاي ديگر لحاظ نشده و به عنوان كارشناس از بنده پذيرائي كردند و در مقابل هم فرمودند كه افراد هم شرايط شما فعلا" بايد با مسائل صبورانه بر خورد نمايند و او اضافه كرد كه بر خداوند خود سپاس و درود فرستاده و از اينكه بندگان صالح خدا اجازه حيات برايم داده اند دوباره از درگاه خداونديش و دوستان تشكر كردم

برخورد نادرست ژاپن



دولت ژاپن امروز در همسویی با فشارهای ظالمانه آمریکا علیه ایران به سبب برنامه هسته ای صلح آمیز این کشور، دارایی های 10 شرکت و 12 مقام ایرانی را بلوکه کرد. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از خبرگزاری فرانسه، دولت ژاپن اعلام کرده است که این تصمیم در چارچوب اجرای تحریمهایی صورت می گیرد که شورای امنیت در دسامبر سال گذشته در قالب قطعنامه ای اتخاذ کرد.
توکیو اعلام کرد که تصمیم ژاپن دارایی شرکت ها و افرادی که ارتباطی با برنامه هسته ای و موشکی ایران دارند؛ شامل می شود.
تارو آسو وزیر امور خارجه ژاپن پس از موافقت دولت این کشور با این تدابیر خصمانه گفت : باید این تدابیر را با قاطعیت اجرا کنیم ، زیرا برنامه هسته ای ایران بر نظام جلوگیری از گسترش سلاحهای هسته ای و پرونده هسته ای کره شمالی تاثیر می گذارد.
دولت ژاپن همچنین تصمیم گرفت تا از انتقال سرمایه های مرتبط با برنامه هسته ای و موشکی ایران جلوگیری کند.
براساس این گزارش، تدابیر خصمانه دولت ژاپن بر ضد ایران از فردا (شنبه) اجرا خواهد شد.

Saturday, February 10, 2007

نعمت گاز


چندي پيش در منزل يكي از دوستانم كه از مكه معظمه مشرف شده بودند صحبت از اقتتاح گازرساني شهر ورزقان و روستاهاي تابعه به ميان آمد كه شادي عموم اهالي از چهره هاي تك تك عزيزان هويدا بود و هر كس بنوعي رضايت باطني و ظاهري خودش را آشكار ميساخت و من هم از رضايت و خوشحالي مردم شريف بينهايت در شور و شعف غرق شده و بر خداوند متعال سجده شكر و سپاس به جاي آورده و يادآوري كردم كه هرگز فراموشم نميشود كه در تصويب و اجراي اين پروژه مهم منطقه وقتي حضور مهندس زنگنه وزير وقت نفت در دولت مردمي آقاي خاتمي رسيدم وي از سخت بودن اجراي پروژه سخن به ميان آورده و متذكر شدند كه علي رغم مشكلات اعتباري و محدوديت ها و اولويت هاي پروژه هاي قبلي ديگر اگر شركت گاز استان متقبل اجرا شود مانعي ندارد و من وقتي نظر مرد عمل و اجرا يعني آقاي مهندس سازدار مدير عامل موفق استان را جويا شدم ايشان با كمال شجاعت و درايت بر اجراي پروژه مهر تاييد نهاده و بدون تصويب اعتبار آن كلنگ زني طي برنامه اي كه اهالي شريف در جريان آن كاملا" هستند انجام گرفت درست است كه تابحال كل برنامه مصوب هنوز اجرا نشده ولي اميد كه دولت عمل و كار اجراي اين پروژه هاي به يادگار مانده از دولت شايسته سالار گذشته را سرعت بخشيده و مردم را بيش از اين منتظر نگذارند

ديدار با استاد بخشي


امروز ساعت 19 روز دوشنبه تاريخ 16-11- 1385 با همراهي دوستانم آقايان حسن عبدالهي و خسروخان سرتيپي شاعر و هنرمند شهيرمان در روستاي تاريخي ديزج صفرعلي يا همان دژك در منزل استاد با ايشان ديدار كرديم ايشان در ديار قره داغ از شعراي نامي معاصر بوده كه داراي تبع رقيق و با صفائي است او كه تقريبا" هشتاد سال با سرد و گرم روزگار هم آغوش بوده و خاطرات پرنشيب و فرازي دارد حالا هم با همان شوق و ذوق دوران جواني شعر و خاطره ميگويد و شنونده را به وجد مي آورد او از خاطرات قبل و بعد از انقلابش سخن به ميان آورده و انسان را با خودش به آن روزگاران رهنمون ميشود اين يكي از خلاقيت هاي اوست كه هنوز اغلب خاطرات و اشعار خودش را از حفظ قرائت ميكند
با شاعر شيرين سخن حدود دو ساعت صحبت و خوش و بش كرديم و از اينكه حدود سه سال بود از ديدار ايشان محروم بودم برايم خاطره انگيز و خوشحال كننده بود با تاكيد محبت آميز وي شام را صرف كرده و عكس يادگاري گرفته و از حضورشان اجازه ترك منزل خواستيم شب سرد بهمن ماه مان كه با استقبال پرشور استاد گرم شده بود با خداحافظي از محضرشان به حسرت جدائي مجدد مبدل گرديد اميد كه استاد بخشي ساليان سال بازهم در انگيزش معنويت و روحيه هاي مردممان موفق و مويد باشند.

Saturday, February 3, 2007

غم انگيزترين خبر

شايد در طول سال جاري ناراحت كننده ترين خبري كه شنيده بودم همين امروز بود كه دوستم مهندس كاظم پور خبر مرگ كسي را اعلام كرد كه هميشه خندان و بشاش به نظر ميرسيد او معلم دلسوز و فرهنگي بافرهنگ بود او هميشه نظر صلحجو و محبت آفرين داشت او هرگز بدي كسي را آرزو نميكرد و براي آسايش مردم تلاش مينمود آري او حسين باوفا و دوست داشتني ما بود روحش شاد و روانش آرام باد درست است كه هنوز هم مرگ او باورم نيست ولي اين رسم روزگار است كه هميشه گلچين بوستانهاست هنوز هم حسين جان بچه هاي مدرسه و دوستان ستاد سالهاي گذشته چشم به راه تو هستند و بدون تو يقينا" همه غمناك و محزونند چمن بدون بلبل در واقع عاشق بدون معشوق است. فقدان اين دوست بسيار عزيز را بر همه اهالي فرهنگ و ادب و خانواده داغدارش و دوستان مشتركمان تسليت عرض مينمائيم 14-11-85