Sunday, October 31, 2010

ششم آبان ماه1389

روز پنجشنبه از ساختمان اوتای باغچه به سوی چایکندی به راه افتادیم جمعی از دوستان با هم بودیم و بعد از روستای چایکندی که مسیرمان از مسیل رودخانه می گذشت برایمان سخت و خسته کننده بود در این پیاده روی که هشت ساعت به طول انجامید از دره های مختلف و تپه های گوناگون عبور کرده و برای صبحانه و ناهار از چشمه های زلال بهره برده و عصر به چایکندی برگشتیم
برایم خیلی جالب و خاطره انگیز بود چرا که من حدود 50 سال پیش از این طریق به روستای ملک طالش رفته بودم و چند روزی هم در آنجا که بیکار بودم از محضر ملا میرزا علی گلستان را تلمز کرده بودم که برایم نشاط آور بود و از طرف دیگر حدود 40 سال پیش هم از مسیر اریکلی دیرسگی به دهمان آمده بودم که آن خاطره هم برای زنده شد
دوستی با ما بود که پدرش چند سال پیش با گلوله شخصی به قتل رسیده و به رحمت ایزدی پیوسته بود که او بسیار ناراحت کننده شد پسر ایشان محلی را که با پدرشان برای آخرین بار استراحت کرده و از هم جدا شده بودند به ما نشان داده و آهی کشید که دلسوز بود خلاصه این مسیر برایمان بسیار شادی آور و نار احت کننده به نظر آمد ولی هر چه بود گذشت و بعد از 50 سال یکبار دیگر خداوند متعال مارا یاری نمود تا از این دیار دیداری داشته باشیم
رودخانه ونستان بسیار زیبا و پائیزش خیلی دلرباست در بستر رودخانه بوته های گوجه فرنگی و هندوانه روئیده و دارای میوه های رسیده بودند که همگی از آن ها چیده و به خانه آوردیم در موقع بازگشت از باغات روستای چایکندی سئوال کردیم و متاسفانه اغلب باغات به علت عدم رسیدگی در شرف نابودی قرار داشتند و این مسایل واقعا" ناراحت کننده و تلخکامی را به دنبال داشت سفر به اتمام رسید و ما هم برای فاتحه دادن به ارواح تازه در گذشتگان به دهمان باز گشتیم

No comments: