Sunday, April 18, 2010

فروردین سال 1389

روز پنجشنبه به همراهی برادر بزگوارم، راهی دهمان شدیم همه جا سرسبز و زیبا بود کمی حال نداشتم شب استراحت کرده و صبح راهی اوتای باغچه شدیم تعداد 127 اسله نهال درخت تبریزی را که از تبریز خریده بودم در کنار دگیرمان آرخی کاشتیم سه سال پیش در همان زمین تعدادی قلمه تبریزی کاشته بودیم که خر زبان نفهم همسایه پوست نهال ها را کنده بود یعنی گمیرمیشدیر
این تعداد نهال شاید به ظاهر عددی نیست ولی برای تداوم حیات طبیعت کار مفیدی است از طرف دیگر
امروز مصادف بود با سالگرد وفات مادرم که آن مرحومه زحمات زیادی را در این باغات کشیده بود و ما در کنار تداوم بخشیدن به حیات طبیعت و برای شادی روح پاک آن عزیز از دست رفته ، این نهال ها را کاشتیم
مردم شریف ده معتقدند که امسال سال خوبی است البته به شرطی که بارندگی ادامه داشته باشد اغلب درختان میوه باردارند و انشاله که باغداران بتوانند برای کاستن از هزینه زندگیشان اندک کمکی از محصولات باغات بگیرند
بعد از اتمام کاشت متوجه آمدن آقایان محمود و حفظ الله راثی به باغچه شدیم و با هم خوش و بش کرده و از روزگاران گذشته یاد کردیم به خایلار و سایر نقاط خاطره انگیز هم گریزی زدیم آنها درنظر داشتند در باغشان از سال آینده، نهال سوماق بکارند و برای این کار نیاز به کمی امکانات داشتند که وعده مساعدت داده شد و بعد از صرف نهار مختصر از هم خداحافظی کردیم وما هم عصر ، راهی تبریز شدیم

No comments: